صفحات

۱۴۰۳ خرداد ۱, سه‌شنبه

تشدید سرکوب زنان، صدور احکام اعدام، ضرورت مقابله‌ی همه‌جانبه با جنگ رژیم علیه مردم ایران!

 مسعود فتحی


new/masoud-fathi1.jpg

۱- جمهوری اسلامی در بحبوحه‌ی تشدید جنگ علیه زنان، درگیری نظامی با اسرائیل و خطر گسترش جنگ در منطقه، صدور احکام اعدام را هم شدت بخشیده‌است، توماج صالحی را به خاطر خواندن چند ترانه علیه رژیم و در حمایت از جنبش مردم، علاوه بر زندان، به اعدام هم محکوم کرده‌است. برای هر کسی که به دقت مسائل را دنبال می‌کند، این سوال مطرح است که رژیم به دنبال چیست؟ این شتاب در تنش‌افزائی‌ها در جامعه چه هدفی را دنبال می‌کند. کم نیستند کسانی که صدور حکم اعدام را اقدامی در جهت سایه انداختن بر مقاومت زنان در برابر یورش جدید علیه آنان و یا از جانبی دیگر، پنهان کردن شکست سیاست بازگشت به دوران قبل از جنبش «زن، زندگی، آزادی» می دانند. اما واقعیت این است که صدور حکم اعدام توماج صالحی، نشان داد که چنین گام‌هائی با هر انگیزه‌ای از سوی حکومت برداشته شود، با برآمد مردم آگاه، نیروهای آزادیخواه، مدافعان حقوق بشر و حق زندگی بی‌پاسخ نمانده و در هر کجای جهان، با سدی از اعتراض مواجه خواهد گشت.

۲- تشدید یورش به زنان، برای سرکوب آزادی‌هائی کە زنان در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» به‌دست آورده‌اند، به جائی نرسیده، ضرب و شتم، جریمه‌ی سنگین و زندان همواره وجود داشته‌اند و جزئی از وجود این رژیم طی تمام حیات آن بوده‌اند. اما مقاومت مردمی مانع از کامیابی رژیم شدە‌است. زنان کشور ما در جریان این جنبش نشان دادند که زنجیر‌ه‌ی تبعیض و بی حقوقی حاکم بر جامعه را می‌توان با مبارزه و مقاومت از هم‌ گسست و هر آن‌جا که حلقه‌ای از آن در هم شکست، دیگر بازگشت به عقبی در کار نخواهد بود. حجاب اجباری دیگر بازگشت‌پذیر نیست و امروز کم نیستند حتی کسانی در درون حکومت، که بازگشت به عقب را غیر ممکن و گامی را که در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» برداشته ‌شده‌است، غیر قابل بازگشت می‌دانند. از همین رو، جنگ حکومت علیه زنان راه به جائی نخواهد برد؛ ارکان حکومت را بیش از پیش، در جنگی به وسعت تمام کشور درگیر و فرسوده خواهد ساخت؛ در این جنگ، حکومت از همین آغاز بازنده‌است. زنان ایران که پرچم پیشبرد مبارزه برای رهائی از این رژیم قرون وسطائی را در دست دارند و در جریان این مبارزه بە اندازەای کە بتوانند، از حقوق و جنبش خود در مقابل یورش وحشیانە‌ی اوباشان آتش بە اختیار رژیم ایستاگی خواهند کرد.

۳- هدف دیگر اقدامات اخیر رژیم روحیه دادن به نیروهای درون حکومت است. این سرکوب در اساس می‌خواهد صفوف درونی حکومت را هم متحد کند و از این طریق طبعا مردم را از تهاجم و فتح سنگرهای بیشتر باز دارد. خصوصا در شرائطی که شماره‌ی معکوس برای مرگ خامنه‌ای شروع شده‌است. دستگاه ولایت فقیه، برای بعد از خامنه‌ای برنامه‌ریزی کرده و می‌خواهد در صورت جابه‌جائی، این کار با کم‌ترین تنش طی شود. اما با توجه به اقتصاد ورشکسته و تغییر روانشناسی عمومی مردم در مقابل حکومت بعد از جنبش «زن، زندگی، آزادی»، وضعیت در درون پایگاه محدود و کوچک شده‌ی حکومت چندان مساعد نیست و اطمینان از تداوم و اقتدار رژیم در میان خودی‌ها هم تا حدی زیر سوال رفته‌است. تهاجم‌های اخیر، نوعی قدرت نمائی برای حفظ انسجام در درون هم هست. اکنون حکومت قدرت سرکوب گذشته را هم ندارد. ترس در دل نیروی سرکوب افتاده است. با آب رفتن پایگاه حکومت در میان مردم و لاغر شدن طیف نیروهای حاکم، قدرت سرکوب سراسری رژیم هم خدشه برداشته‌است. حکومت نقطه زنی می کند. در محله ای از تهران یا در مترو بسیج می شوند و اقدامات سرکوبگرانه می‌کنند. تهاجم به نیروها و اعدام ها هم انسجام ندارد. صدیقه وسمقی را دستگیر می‌کنند، اما خانم وسمقی مرعوب نمی‌شود، حمله‌اش به حکومت و اعتراضش پر طنین‌تر می‌شود و حکومت او را آزاد می‌کند. چون در بافت حکومت برای این کارها هم انسجام نیست. در بالای حکومت هم اختلاف هست، اراده‌ی یگانه وجود ندارد و این خود نیروی سرکوب را متزلزل‌تر می‌کند. طبعا حکومت می‌خواهد با منسجم کردن خود، بالا بردن امکان مهار جنبش را فراهم کند.

۴- صدور حکم اعدام از نوع حکم توماج صالحی در جمهوری اسلامی امر جدیدی نیست. اما انتخاب این مقطع و اعلام چنین حکمی هدفی جز ایجاد هراس در جامعه و شکنجە توماج و خانوادە او ندارد. توماج را هم می‌خواهند بشکنند. حکم او توسط دادگاه ارعابی و «ارشادی» است. یعنی حکم داده‌اند تا او را وادار به ندامت کنند. همه‌ی شواهد حاکی از بی‌ثباتی در درون رژیم و هراس از آینده‌ای نامعلوم در ارکان اصلی آن است. رهبران جمهوری اسلامی در راس آن خامنه‌ای، هنوز هم در این خیال باطل به‌سر می‌برند کە با ایجاد فضای رعب و وحشت در جامعه، نیروی تحت فرمان خود را متحد کرده، قادر خواهند شد رژیم شان را از ورطە‌ی سقوط نجات دهند. اما واکنش جامعه و اعلام انزجار از این حکم در جامعه و حتی در بین کسانی که در گذشتە جزء ارکان این حکومت بوده‌اند، نشان داد این تیر هم به سنگ خورده‌است. نامه‌ی ایثارگران در اعتراض به حکم اعدام توماج، تنها یک نمونە از امتداد دامنە‌ی اعتراضات بە میان هواداران پیشین رژیم است. مرگ‌آفرینان، نفرین شده‌تر و طرد شده‌تر از آن‌اند که بتوانند با این قبیل قدرت‌نمائی‌ها، مقاومت جنبش‌اعتراضی مردم را درهم بشکنند. اعدام در جمهوری اسلامی به وفور صورت گرفته و به یکی از مشخصە‌های بارز و غیرانسانی این حکومت تبدیل شده، اما نه می‌تواند مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور را حل کند و نه مخالفت با این نظام جهنمی را کاهش دهد. همان طور که اعدام‌ها در مقابله با بزهکاری‌های اجتماعی، چاره‌ای برای دردهای جامعه نبوده، برعکس بر زخم‌های آن نیز افزوده‌ است.

۵- مشکل بزرگ کشور ما امروز، بی‌چشم‌انداز بودن اوضاع اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جامعه است. حضور هر روزه‌ی جنبش‌های مدنی و مطالباتی کارگران، معلمان، بازنشستگان، پرستاران و … در خیابان برای تامین حداقل زندگی خود، نشان‌دهنده‌ی اوضاع غیر قابل تحمل جامعه، برای بخش مهمی از شهروندان یا مردم است. اکنون سال‌هاست که این اعتراضات به طور مستمر ادامه دارند. شکاف طبقاتی عمیق‌تر گشته، فاصله بین فقر و ثروت در جامعه بیشتر شده، تورم و گرانی مایحتاج عمومی، بخش بزرگی از جامعه را از حداقل گذران زندگی محروم کرده‌است. جمهوری اسلامی نه فقط راه حلی برای این مشکلات ندارد، خود مسبب اصلی این نابسامانی‌هاست و در مقابله با معترضان هم، هیچ پاسخی جز بازداشت و زندان نمی‌شناسد. اکنون زندان‌های رژیم پر از نمایندگان کارگران، معلمان، بازنشستگان … و سایر مبارزان است. هر روز تعداد دیگری بازداشت و محاکمه می‌شوند. اما مبارزه برای زندگی بهتر متوقف نمی‌شود. پیوستن هزاران تن به جنبش‌های مدنی، در تعادل قوا بین حکومت و مردم موثر بوده، فضا را برای این جنبش‌ها مساعدتر و روحیه‌ی همبستگی بین بخش‌های مختلف آن‌ها را تقویت کرده‌است.

۶- تجربه نشان داده‌است که مقابله موثر با یورش‌های حکومت به حقوق و آزادی‌های مردم، مقابله با اعدام و زندان و شکنجه، زمانی کارساز است که بتواند در ابعاد گسترده و سراسری صورت بگیرد و بتواند همه‌ی عوامل موثر از جمله پشتیبانی بین‌المللی از مبارزات مردم را نیز برانگیزد. اکنون مقاومت در برابر حکومت چه در میان فعالان جنبش‌های مدنی و مطالباتی و چه در میان فعالان جنبش «زن، زندگی، آزادی» به طور گسترده وجود دارد. مقاومت زنان در برابر موج جدید جنگ خیابانی علیه نیمی از جمعیت کشور، و نیز اعتراضات گسترده‌ی سراسری و بین‌المللی علیه حکم اعدام توماج صالحی، نشان داد که مقاومت مدنی در برابر حکومت، از توانائی و پتانسیل بالائی برای عقب نشاندن رژیم برخوردار است. حضور روزمره‌ی خیابانی جنبش‌های مدنی در ایجاد این استمرار، نقش برجسته‌ای داشته است. آن چه در این میان مهم است، تلاش برای استفاده از پتانسیل موجود برای سازمان دادن یک برآمد متحد، در برابر یورش‌های رژیم و ایجاد مانع و بدیل در برابر آن است.

۷- اپوزیسیون جمهوری اسلامی برای پشتیبانی از جنبش مردم، تلاش برای برکناری جمهوری اسلامی و جایگزینی آن با یک نظام دموکراتیک، سکولار و عادلانه، نیازمند همگرائی، اتحاد و ائتلاف گسترده است. حضور اپوزیسیون متحد و موثر، از شروط لازم برای هر دگرگونی اساسی در ایران است. نیروها و نحله‌های مختلف اپوزیسیون باید در عین تلاش برای اتحاد درونی خود، برای تاثیرگذاری بیشتر باید به فکر ائتلاف، همکاری و همگامی با نیروهای دموکرات و سکولار در میان نحله‌های مختلف، حول اصول دموکراسی و حقوق بشر باشند. همکاری، همگامی و همراهی نیروهای دموکرات و سکولار برای برکناری جمهوری اسلامی و ایجاد یک نظام متکی بر اراده‌ی آزاد مردم، و استقرار یک جمهوری سکولار و دموکرات در ایران، ضرورت مبرم و حیاتی امروز است.null

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر