صفحات

۱۴۰۳ خرداد ۱۲, شنبه

احمد بخارایی: حجاب عمود خیمه‌ی‌ ایدئولوژی حکومتی است/ مینا جوانی


 ماهنامه خط صلح – مسئله‌ی حجاب اجباری از همان اوایل انقلاب بهمن ۵۷ به معضلی برای حاکمیت بدل شد و هر بار تلاش می‌کند تا با طرح و لایحه‌ای برای آن چاره‌ای بیاندیشد و هر بار هم با نگرفتن نتیجه‌ی مطلوب از آن، به سراغ طرح و لایحه‌ای دیگر می‌رود. در همین کم‌تر از دو سال پس از جنبش اعتراضی ۱۴۰۱، دستکم با دو لایحه و طرح مواجه بودیم که در آن‌ها حاکمیت تلاش کرده تا حجاب اجباری را به جامعه‌ی ایران تحمیل کند. آخرین آن‌ها طرحی موسوم به «طرح نور» است. همین طرح نور هم بهانه‌ای شد تا با دکتر «احمد بخارایی»، استاد دانشگاه و جامعه‌شناس در خصوص آن و مسئله‌ی حجاب اجباری در ایران به گفتگو بنشینیم. دکتر بخارایی هم در همان ابتدای گفتگو با طرح زور خواندن طرح نور به ماهنامه‌ی خط صلح گفت که با باور او، طرح نور طرحی است که می‌خواهد به زور لباس قانون بر تن یک بحث ایدئولوژیک و اخلاقی بکند.

این استاد جامعه‌شناسی هم‌چنین در ادامه‌ی گفتگو با خط صلح با ذکر این نکته که سرنوشت چنین لایحه و طرح‌هایی به ضد خودش تبدیل می‌گشود و به افزایش حجاب‌ستیزی در جامعه می‌انجامد، گفت که در این مسئله، بعد سیاسی قضیه است که حاکمیت را آزار می‌دهد و «احساس می‌کند که حجاب عمود خیمه‌ی آن ایدئولوژی‌ است که پشتش پنهان است و می‌تازد.» به نظر این پژوهشگر جامعه‌شناسی، الان در ایران « ایدئولوژی با قدرت و سیاست پیوند خورده و به نقابی برای اتحاد میان قدرت و ثروت بدل شده ‌است.»

مشروح گفتگوی ماهنامه‌ی خط صلح با دکتر احمد بخارایی را در ادامه می‌خوانید.

طرحی به نام طرح نور با هدف رعایت حجاب در ایران در حال اجراست. آیا این طرح می‌تواند به خواسته‌های خود –ولو در کوتاه— مدت جامعه‌ عمل بپوشاند؟

طرح نور یا بهتر است بگوییم طرح زور، طرحی است که به زور، لباس قانون بر تن یک بحث ایدئولوژیک و اخلاقی کرده ‌است. سال گذشته هم لایحه‌ای به مجلس داده شد. البته این لایحه‌ی خود قوه‌ی قضاییه بود که تدوین و پیشنهاد شد. در حالی که لایحه از طرف دولت است که به مجلس ارائه می‌شود. یعنی حتی به گونه‌ای، اطلاق لایحه به آن هم به لحاظ حقوقی خطاست.

تصورشان هم از مسئله‌ی حجاب، بحثی اخلاقی و ایدئولوژیک است. فکر می‌کنند که این امر هم از جنس مسائلی چون تعطیلی روز شنبه و کم و زیاد شدن مالیات و چراغ قرمز راهنمایی و رانندگی است که بشود لباس قانون بر تن آن کرد. ابتدا با این تصور، مغالطه‌ای را انجام دادند و بعد هم گفتند که این قانون است و برای رعایت نظم اجتماعی، باید قانون رعایت شود. اصلاً هم به عقب بر نمی‌گردند که مسئله را ببینند. این‌که آیا می‌توان برای امری که ماهیتاً مانند غذا خوردن، مربوط به ذائقه‌ی آدم‌هاست، قانون گذاشت که مردم چه بخورند و یا چه نخورند. یا در حریم خصوصی، افراد چگونه رفتار بکنند یا نکنند. همان‌طور که نمی‌توانند نماز خواندن را اجبار و قانون کنند. طبیعت مسئله‌ی حجاب هم همین است و منطقاً نمی‌توانسته به شکل قانون در بیاید و به زور لباس قانون بر تنش کنند. طبیعی است که سرنوشت چنین لایحه‌ها و طرح‌هایی در جامعه‌ای که می‌خواهد رو به جلو حرکت کند و نگاه و فرهنگ جهانی در آن روز به روز تقویت می‌شود، به ضد خودش تبدیل می‌گردد و سرنوشت دیگری نخواهد داشت. یعنی حجاب‌ستیزی افزون می‌شود. هرچند که ممکن است در کوتاه مدت و در بعضی از صحنه‌ها، موفقیت‌های دم‌دستی حاصل شود. ولی در میان‌مدت و درازمدت سرنوشت این امر کاملاً مشخص است و مثل همه‌ی طرح‌هایی که در چهل‌وخرده‌ای سال حکومت هرازگاهی تدوین و قانون و اجرا شده و شکست خورده، خواهد شد. امروز طرح نور است و فردا ممکن است اسم دیگری به خود بگیرد.

به نظر شما آیا وضعیت حجاب در ایران به پیش از شهریور۱۴۰۱ برمی‌گردد؟

الان مسئله‌ی حجاب اختیاری بیش از این‌که امری ایدئولوژیک باشد، واکنشی نسبت به فضای بسته‌ای است که وجود دارد. یعنی بحث بر سر این نیست که تا دیروز و قبل از سال۱۴۰۱، روسری‌ای که تا فرق سر بود و مو معلوم بود، بخواهد ده سانتی‌متر پایین بیافتد که سر این ده سانتیمتر دعوا بشود. موضوع این است که در ۱۴۰۱ و داستان خیزش مهسا و وقتی‌که شعار «زن زندگی آزادی» گسترش پیدا کرد، با زنان مقابله شد. حجاب اختیاری هم در مقابل این عمل و تقابل حکومت با زنان به عنوان یک عکس‌العمل قابل تحلیل است. یعنی بُعد سیاسی بحثِ بود و نبود روسری به بُعد ایدئولوژیک آن می‌چربد. یعنی می‌خواهم بگویم که این الان نشانه، سمبل و نمادی است برای این‌که زن‌ها بیایند و اعتراض خودشان را به شرایط نشان دهند. از دید من این بُعد به مراتب وزن سنگین‌تری نسبت به این دارد که بگوییم روسری ده سانتی‌متر بالاتر یا پایین‌تر باشد. چون طبق موازین شرعی قبل از آن هم مویی که از پشت معلوم بود و روسری‌های فرق سر و هزار و یک آرایش و مدیریت بدن و لباس تنگ، حجاب نبود.

در واقع منطبق با آن بحث استثنای شرعی وجه و کفین در حجاب نبود.

بله. آن‌چه بود هم حجاب نبود که حالا بگوییم بحث ایدئولوژیک و اخلاقی و شرعی ‌آن برای حاکمیت مطرح است. دقیقا این بُعد سیاسی مسئله است که حاکمیت را آزار می‌دهد و احساس می‌کند که حجاب عمود خیمه‌ی آن ایدئولوژی‌ است که پشتش پنهان است و می‌تازد. در واقع بالاخره قدرت و ثروت دست به دست هم داده‌اند و با نقاب ایدئولوژی پیش می‌روند و برای خودشان مشروعیتی نسبی در داخل ایجاد کرده‌اند. واقعیت هم این است که در داخل و از جانب کسانی که به هر حال متشرع و معتقد هستند، یک مشروعیت نسبی هم دارند. بحث حجاب یک موضوع سیاسی برای نظام سیاسی است. به همین خاطر هم خیلی برایشان جنبه‌ی امنیتی دارد. شما ببینید که پلیس با جلیقه‌ی ضدگلوله و با آن روش‌ها به خیابان می‌آید، گویی که می‌خواهد یک جانی و یا یک قاتلی را دستگیر کند. بنابراین داستان فراتر از حجاب به معنای شرعی و ایدئولوژیک آن است.

چه آسیب‌هایی از قبل چنین طرح‌هایی می‌تواند گریبان‌گیر جامعه‌ی ایران شود؟

عرض کردم که ستیز افزون می‌شود. حجاب هم بالاخره خودش کم و بیش می‌تواند نشانه‌ای از یک اعتقاد دینی باشد. ما در جامعه‌شناسی می‌گوییم که دینداری سه بعد دارد. یکی بعد باور و اعتقاد است. یکی بعد گرایش است و دیگری بعد رفتار. حال فرض کنید که فردی از جهت رفتاری ضعیف باشد و مثلاً روزه نگیرد و یا نماز نخواند. این فرد می‌تواند گرایش و باور را داشته باشد. اما وقتی افراد جامعه را به یک رفتار دینی مجبور می‌کنند، کسانی که آن دو بعد دیگر –یعنی گرایش و باور به دین— را هم دارند، از آن‎جا هم عقب‌نشینی می‌کنند. می‌گویند انسان نسبت به آن چیزی که از آن منع می‌شود، حرص می‌ورزد. در این‌جا از حجاب اختیاری منع می‌شوند. طبیعتاً بیش‌تر به آن حرص خواهند داشت.

حجاب یک نشانه است و همیشه در همه‌ی ادیان به انحای مختلف مطرح بوده و هست. این فشار حکومت هم علاوه بر حجاب ستیزی، موجب دین ستیزی هم می‌شود. همانطور که دین ستیزی در این چند دهه سیر صعودی داشته و باز هم این سیر ادامه خواهد داشت. یعنی نظام سیاسی اگر این اجبار را از بعد ایدئولوژیک هم انجام دهد، باز هم نقض غرض خواهد شد و به چیزی که دنبالش هست، نخواهد رسید. اگر از بعد سیاسی هم تحمیل کند، مانند نمونه‌های قبلی، اگر گوشه‌ای از تاریخ با این‌گونه رفتارها موفقیتی بوده و اگر جامعه با این‌گونه فشارها توانسته پیشرفتی داشته باشد و نظام سیاسی هم مشروعیت بیش‌تری پیدا کند، این‌جا هم همان اتفاق خواهد افتاد. طبیعتاً هم اتفاق نیافتاده و نتیجه‌ی این رفتارها، مشروعیت‌زدایی بیش‌تر است.

چرا حاکمیت در این حد به حجاب اجباری اصرار می‌ورزد؟ آیا به نظر شما میان تعریف از موجودیت حاکمیت و حجاب اجباری رابطه‌ای وجود دارد؟

به نظر من حجاب یک نشان و سمبل است و این‌ها نقاب ایدئولوژیک به چهره دارند. در ایدئولوژی اسلام و بسیاری از ایدئولوژی‌های آسمانی، مقولاتی چون حجاب، زن و جنسیت بسیار پررنگ است. یعنی در این نگاه دینی، زن به نحوی در خدمت مرد است. مردسالاری نیز در طول تاریخ با نگاه دینی تقویت شده است. چه به لحاظ محتوایی و چه به لحاظ سیاسی.

ضمن این‌که تلاش می‌کنند که به مشروعیتشان اضافه بشود و یا حداقل از مشروعیتشان کم نشود. تعریف مشروعیت در این‌جا چیست؟ منظور حمایتی است که از جانب توده‌ها ‌می‌گیرند. چه توده‌هایی این‌ها را حمایت می‌کنند؟ توده‌هایی که نگاه مذهبی دارند و کم و بیش احساس می‌کنند که مثلاً حکومت دینی است و شاید انتقادی باشد اما در کل بودنش بهتر از نبودنش است. حال برای این‌که مشروعیتشان هم حفظ شود، یکی از نشانه‌های اصلی و بزرگ آن را که مسئله‌ی حجاب است، باید سفت بگیرند. این عمود خیمه است. مقوله‌ی حجاب مانند نوشیدن الکل و خواندن نماز و این‌ها نیست. مسئله‌ای است که به سیاست پیوند می‌خورد. والا اگر حکومت دینی نبود و مثلاً فرض کنید که مثل زمان شاه بود، مراجع تقلید هم در گوشه‌ای بودند و حساسیتی هم به حجاب نبود و مراجع هم نمی‌توانستند حکم خاصی بدهند که مثلاً حق مراوده با کسی را که بی‌حجاب است یا مسلمان نیست، ندارید. می‌گفتند که لا اکراه فی الدین و در دین اجباری نیست. مسئله می‌شد همان سه بعد دینداری که گفته شد. می‌گفتند که فرد حداقل باور و نگرش و اعتقاد را دارد و در قلبش خدا را قبول دارد. حالا اگر نماز هم نمی‌خواند، بعداً انشاء‌الله هدایت خواهد شد. ولی الان ایدئولوژی با قدرت و سیاست پیوند خورده و به نقابی برای اتحاد میان قدرت و ثروت بدل شده ‌است. طبیعی است که این عمود خیمه و سمبل بزرگ دینداری باید به هر قیمتی حفظ شود. مثل پرچمی است که نشان و سمبل یک ایدئولوژی و اتحاد یک جماعت است.

آیا می‌توان متصور بود که سیاست کلی حاکمیت در خصوص حجاب اجباری تغییر پیدا کند و به حجاب اختیاری بدل شود؟ بالاخره ما در تاریخچه‌ی حکومت طرح مباحثی چون نرمش قهرمانانه را هم داشته‌ایم.

ببینید! این‌ها در علم کلامشان اعتقادی دارند که می‌گوید دفع افسد به فاسد. یعنی این‌که امری که فاسدتر است، به واسطه‌ی انجام یک امر فاسد دفع می‌شود. یعنی امر فاسد بهتر از امر افسد و فاسدتر است. با این استدلال، پذیرش امور فاسد در جایی توجیه شرعی پیدا می‌کند. مثلاً می‌گویند که می‌توان برای نجات پیغمبر دروغ گفت. یعنی درست است که دروغ گفتن فاسد است، ولی می‌شود دروغ گفت برای این‌که جان پیغمبر نجات پیدا کند. این اصلی است که همه جا می‌تواند جاری و ساری باشد.

این مجموعه‌ی نظام سیاسی با این فرمانی که ماشین سیاست را می‌راند، به مسیر و جای جالبی ختم به خیر نخواهد شد. ما بحران‌های متعددی داریم. یکی از بحران‌هایی که قریب‌الوقوع است و نظام سیاسی را تهدید می‌کند هم امر اقتصادی و معیشتی است. حالا زمانی که فشارها به حاکمیت زیاد شود، معمولاً آن اصل فقهی که گفتم به کارشان می‌آید. یعنی برای حفظ اصل نظامشان –وقتی به آن‌جا برسد—، خیلی از امتیازها داده خواهد شد. این امتیاز هم مصداق وجه‌المصالحه است. این‌که چه چیزی قربانی بشود. در آن زمان می‌گویند که حفظ جمهوری اسلامی ارجح بر این است که مثلاً حجاب باشد. اگر حاکمیت به این برسد که مردم با سخت‌گیری کم‌تر نسبت به حجاب، قدری رضایتشان بیش‌تر خواهد شد و سکوت خواهند کرد و راضی به نظر خواهند رسید، این کار را می‌کند و قطعاً ما به این سمت خواهیم رفت. به این تقلاهایی که این روزها می‌شود توجه نکنید. این‌ها طبیعی است و بخشی هم دلیلش این است که جامعه سرگرم بشود. الان در همین مقوله‌ی حجاب و همین گفتگوی من و شما، سر من و شما گرم است. روزانه چند تماس از روزنامه‌ها و جاهای دیگر با من می‌گیرند که در مورد لایحه‌ی عفاف و حجاب صحبت کنیم. این در داخل از کشور. در خارج از کشور هم تلویزیون‌های ایرانی خارج از کشور مشغول به این هستند. خب این اتفاقاً برای نظام یک سیاسی‌ که می‌خواهد سر ما را به این مباحث گرم کند و پشت صحنه هر کاری که دلش خواست انجام دهد، هر قراردادی را ببندد، بده بستان‌هایی در سطح کلان انجام دهد و وارد امتیاز گرفتن‌ها و امتیاز دادن‌ها بشود، بد نیست و چه بهتر. در داخل کشور هم برخوردی با زنی صورت می‌گیرد و کسی فیلمی بگیرد و بعد نیروی انتظامی بگوید ما توبیخ کردیم و خارج از کشور هم روی آن حرف بزند. ما جامعه‌شناسان به آن کارکرد پنهان (Latent Function) می‌گوییم. همین امر یک کارکرد آشکاری (Manifest Function) هم دارد که جلوتر گفتم که چگونه می‌خواهند مشروعیت خود را از نگاه و منظر صاحبان دین و توده‌های دیندار حفظ کنند. بنابراین مسئله‌ی حجاب از این دو زاویه، دو کارکرد دارد. زمانی هم که تاریخ مصرف کارکردهای آشکار و پنهانش سپری شود، شما خواهید دید که تفاسیر جدید مذهبی پا به صحنه می‌گذارند.

به نظر می‌رسد که آمار این توده‌های دیندار، دستکم بر اساس پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان در سال ۱۴۰۲ و هم‌چنین مقایسه‌ی آرایی که در رای‌گیری‌های مختلف در سال‌های اخیر به صندوق‌ها ریخته شده، در حال ریزش است. یعنی تعداد آن توده‌های دیندار و بدنه‌ی مردمی حاکمیت هم در حال کاهش است. به نظر شما برای حل مسئله، حاکمیت به سراغ این نخواهد رفت که به سمت حجاب اختیاری تمایل نشان بدهد؟

شما خودتان جلوتر به ریشه‌ی سنتی و ریشه‌ی دینی حجاب اشاره کردید که موضوع خوبی بود. قاعدتاً ریشه در هر دو دارد. مسئله‌ی حجاب به طور خاص با این دو ریشه حمایت می‌شود. یعنی خانمی که به جهت دینی هم ممکن است تقید آن‌چنانی نداشته باشد، از این‌که مثلاً حجابش را نصفه و نیمه رعایت کند تا از نگاه مردان در امان باشد، می‌گوید که حالا بودنش بهتر از نبودنش است. یعنی این نوعی واکنش نسبت به فرهنگ مردسالاری است. این فرهنگ مردسالاری و نگاه سنتی هم اضافه می‌شود.

در فرهنگ مردسالارانه، زن برده و در خدمت مرد است. باید خودش را بپوشاند تا کس دیگری نگاهش نکند. اذن و اجازه‌اش در همه‌ی صحنه‌ها در اختیار مرد است. هرچه هم سنتی‌تر باشد، این مقوله چغرتر و انعطاف‌ناپذیرتر می‌شود. یک گروه هم کسانی هستند که به خاطر بهشت و جهنم، حجاب را رعایت می‌کنند. همه‌ی این عوامل و گروه‌ها وقتی کنار هم جمع بشوند، این مقوله به لحاظ کمی و کیفی اهمیت پیدا می‌کند. یعنی این‌گونه نیست که ما مثلاً بگوییم که در انتخابات مجلس ۱۴۰۲ مثلاً چهل درصد شرکت کردند و این نسبت به انتخابات مجلس ۱۳۹۸ افت داشته است و یا در دوره‌ی دوم چقدر شرکت کردند. یا این‌که بگوییم که این‌هایی که شرکت کردند، ولایی بودند و یا نبودند. این‌ها خیلی به راحتی قابل مقایسه نیست. این‌جاست که ما باید به این آمار و ارقام جان و روح بدهیم و تفسیر جامعه‌شناختی بکنیم. پس با توجه به این‌که عوامل و گروه‌های مختلفی موجب این حجاب اجباری می‌شود، داستان فعلاً و تا اطلاع ثانوی ادامه خواهد داشت.

در طی دهه‌های اخیر با تغییر رفتار اجتماعی مردم در خصوص حجاب مواجه بودیم که به نظر می‌رسد این تغییر رفتار به ویژه پس از وقایع سال ۱۴۰۱ شدت بیش‌تری هم گرفته. به نظر شما آیا این تغییر اجتماعی، صرفاً نتیجه‌ی لجبازی و درگیری با حاکمیت است و یا مبانی تعریف هنجارها و ناهنجاری‌ها در میان مردم تغییر یافته؟

مدافعان حجاب اختیاری را باید از دو زاویه دید. یکی زاویه‌ی حق انتخاب است. بالاخره جامعه به جهت عقلانی رشد کرده، تحصیل‌کرده‌ها بیش‌تر شده‌اند و نگاه جهانی در ایران عمیق‌تر و فراخ‌تر شده و انتخاب‌ها هم رنگ‌وبوی نوین‌تری پیدا کرده ‌است. یکی از این زاویه است که من به آن کنش می‌گویم. بُعد دوم دفاع از حجاب اختیاری است که جنبه‌ی واکنشی دارد و به مسائل سیاسی بر می‌گردد. یعنی زنی که در عرصه‌های مختلف در حصار است و کسی هم فریادش را نمی‌شود و منکوب می‌شود، حالا این‌جا فرصتی پیدا می‌کند که بتواند فریاد و اعتراض و حرف خودش را با رها کردن موهایش در باد نشان دهد. هر دوتای این‌ها هست. شما نمی‌توانید بگویید که یکی کم‌تر و یکی بیش‌تر است. البته ممکن است که مثلاً یکی از این عوامل در فردی بیش‌تر باشد. ولی به صورت میانگین، هر دو دارای اهمیت هستند. پس هم جنبه‌ی سیاسی دارد و هم این‌که هنجارها برای جامعه، بازتعریف می‌شود. بالاخره یک خرده فرهنگ چطور در فرهنگ بزرگ‌تری مستحیل می‌شود؟ مثلاً خرده فرهنگ اقوام ما در فرهنگ ملی و بزرگ‌تر، آرام آرام کم‌رنگ شده و یا فرهنگ ملی در به اصطلاح فرهنگ جهانی آرام آرام کمرنگ می‌شود. این‌که آدم‌ها در سطح جهان هم‌گونی و هم‌زبانی و هم‌شکلی و هم‌فکری بیش‌تری داشته باشند. این محصول رشد عقلی جوامع است.

به نظر می‌آید که تا دو-سه دهه‌ی پیش و در تاریخ ما، اکثر ارجاع‌ها برای تعریف هنجارها و ارزش‌ها، ارجاع‌های مذهبی است. اما گویی در حال حرکت به تعریف سکولارتر از هنجارها و بایدها و نبایدها در جامعه هستیم و ارجاع‌ها به عقل عرفی بیش‌تر شده‌ است. نظر شما چیست؟

ببینید ما دو دسته هنجار داریم. یک دسته هنجارهای خاص و یک دسته هنجارهای عام. هنجارهای عام مثل این‌که شما به حیثیت دیگران احترام بگذارید، این‌که بگویید راستگویی خوب و دروغگویی بد است و یا این‌که اجحاف در حق دیگران بد است. این‌ها هنجارهای عام هستند و مسلمان و غیرمسلمان، شرقی و غربی نمی‌شناسند. ولی هنجارهای خاص مختص جامعه هستند. چه در سطح ملی و چه در سطح خرده‌فرهنگ‌ها و اقوام موجود در یک جامعه. همیشه هنجارهای خاص در مسیر عقلانی شدن جوامع، آرام آرام به سود هنجارهای عام عقب نشینی می‌کنند. یعنی در هنجارها بازتعریف روی می‌دهد. یعنی در اموری چون مقوله‌ی حجاب، ازدواج، نوع انتخاب، شیوه‌ی همسرگزینی و حتی الگوهای تغذیه این بازتعریف روی می‌دهد. هرچقدر هنجارها خاص‌تر هم باشند، بیش‌تر به نفع آن هنجارهای عام عقب‌نشینی می‌کنند.null

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر