صفحات

۱۴۰۳ مهر ۲۳, دوشنبه

تاریخچه ایین بهاییت

 دین بهائی، فرقه ای منشعب از بابی گری است. لازم به ذکر است فرقه بابیت، خود نیز انشعابی از فرقه شیخیه میباشد. شیخی گری نوعی انشعاب از تشیع است، که در قرن دوازدهم هجری پدید آمد. بنیانگذار آن، شیخ احمد احسائی است، و پس از مرگ وی، پیروانش پیرامون سید کاظم رشتی گرد آمدند.بنیانگذار بابیت، سید علی محمد شیرازی ملقب به باب است. او در سال 1235 ق در شیراز متولد شد و در ۱۹ سالگی به کربلا رفت و در درس سید کاظم رشتی حاضر گردید. پس از مرگ استاد، خود را باب امام زمان خواند.میرزا تقی خان امیرکبیر، در جهت فرونشاندن فتنه بابیه و بازگرداندن امنیت به کشور، درصدد سرکوبی آنان بر آمد، و علی محمد باب و یکی از پیروانش به نام محمدعلی زنوری، در ۲۸ شعبان ۱۲۶۶ در تبریز تیرباران شدند. 

تاریخچه دین بهایی

بنیانگذاردین بهاییت میرزا حسینعلی نوری معروف به“بهاءالله”است. او فرزند میرزا عباس نوری است و در سال ۱۲۳۳ ق در تهران به دنیا آمد. در سنین کودکی نیز نزد پدر و بستگان و معلمان خصوصی به فراگرفتن علوم و فنون مقدماتی ادب فارسی و عربی پرداخت. بدین سبب از رفتن به مدرسه بی نیاز بود.بعد از تحصیلات مقدماتی، همچون پدرش که در دستگاه “امام وردی میرزا” از قاجاریه سمت منشی‌گری داشت، به خدمت دیوان درآمد؛ و چون شوهر خواهرش هم منشی کنسول روس بود، با ساز و کار های ایجاد ارتباط با سفارت خانه ها هم آشنایی پیدا کرد.پس از چندی به حلقات درویشان پیوست و مانند آنها، زلف و گیسوی بلند گذاشت.بهاءالله در ۲۸ سالگی، زمانی که سید محمد علی شیرازی ادعای بابیت نمود، در پی تبلیغ نخستین پیرو باب، ملاحسین بشرویه ای، معروف به باب الباب”در شمار نخستین گروندگان به باب درآمد، و از آن پس یکی از فعال ترین افراد بابی شده و به ترویج بابی گری، به ویژه در نور و مازندران پرداخت.برخی از برادرانش نیز بر اثر تبلیغ او، به این مرام پیوستند.بعد از اعدام باب، عموم بابیه میرزا یحیی “صبح ازل ” را به عنوان جانشین باب پذیرفتند، ولی چون در آن زمان یحیی بیش از ۱۹ سال نداشت، میرزا حسینعلی بهاء الله زمام کارها را در دست گرفت.

 خروج از ایران

امیرکبیر به دلیل اطلاع از نقش وی، در قضایای باب و برای فرونشاندن اغتشاشات و شورش های بابیان، میرزا حسینعلی را از ایران اخراج و به عراق تبعید نمود.میرزا حسینعلی، در شعبان ۱۲۶۷ به کربلا رفت. اما چند ماه بعد از قتل امیرکبیر، در ربیع الاول ۱۲۶۸، و صدرات یافتن میرزا آقاخان نوری، به دعوت و توصیه او به تهران بازگشت.در شوال همان سال، جریان سوء قصد و تیراندازی دو تن از بابیان به ناصرالدین شاه پیش آمد، و بار دیگر به دستگیری و اعدام بابی ها انجامید، و چون شواهد و دلایل متعددی برای نقش میرزا حسینعلی نوری در طراحی این سوء قصد وجود داشت، حکومت تصمیم به دستگیری او گرفت.

 حمایت روسیه و انگلیس

بهاءالله، بنیانگذار دین بهائیان، به سفارت روس پناه برد و شخص سفیر از او حمایت کرد. سرانجام با توافق دولت ایران و سفیر روس، میرزا حسینعلی به بغداد منتقل شد، و بدین ترتیب بهاءالله با حمایت قاطع دولت روس، از مرگ نجات پیدا کرده بود. پس از رسیدن به بغداد، نامه‌ای به سفیر روس نوشته، و از دولت روس برای حمایت قدردانی کرد.در بغداد، کنسول دولت انگلستان و نیز نماینده دولت فرانسه، با بهاءالله ملاقات کردند و حمایت دولت های خویش را به او ابلاغ کردند، و والی بغداد نیز برای وی مقرری تعیین کرد.به دنبال تبعید میرزا حسینعلی، برادرش میرزا یحیی، صبح ازل، هم با لباس مبدل خود را به عراق می رساند و کم‌کم اجتماعی از بابیان در خاک عراق ایجاد می گردد.

اطلاعات در مورد دین بهایی

میرزا حسینعلی بهاء الله، به صورت کامل و علنی دست از ادعای نائب باب بودن برداشت، و رسماً خود را پیامبر نامید، و دین بهایی را بنیان گذاشت، احکام دین بهاییت را نوشت و سپس فوراً از جانب دولت روسیه به رسمیت شناخته شد.دولت روسیه، پس از به رسمیت شناختن آیین دین بهاییت، به عنوان یک دین، همه گونه امکانات در اختیار آنها گذاشت. این دولت در نخستین اقدام، مرزهای خود را به روی بهائیان گشود و اولین معبد دین بهائیت را به نام مشرق‌ الاذکار، در شهر عشق آباد ایجاد کرد.میرزا حسینعلی به فرستادن نامه برای سلاطین و رهبران دینی و سیاسی جهان اقدام کرد، و ادعاهای گوناگون خود را مطرح ساخت، و خود را خدای خدایان، آفریدگار جهان،نامید.

بهاءالله مدت ۹ سال در قلعه ای در عکا، تحت نظر بود و ۱۵ سال بقیه عمر خویش را نیز در همان شهر گذراند و در سال ۱۳۰۹ قمری پس از ۲۰ شبانه روز تب، از دنیا رفت و پیروانش با اعتقاد به خدایی او، مزارش را قبله خود نامیدند.

بعد از مرگ میرزا حسینعلی، پسر ارشدش عباس افندی، ملقب به “عبدالبهاء” به مقام رهبری دین بهایی ها رسید و به تجدید حیات دین بهایی پرداخت .

عباس افندی در محیط حکومت عثمانی و داخل ایران، مجالی برای فعالیت خود نمی‌یافت، در سال ۱۹۱۱ میلادی به اروپا و آمریکا مسافرت کرد و به جای روسیه، با انگلستان و سپس با آمریکا وارد رابطه ویژه‌ای شد، و تعالیم باب و اعتقادات دین بهاییت را، با آنچه در قرن نوزدهم، در غرب خصوصاً تحت عناوین روشنگری و مدرنیسم و اومانیسم متداول بود، تطبیق داد.همچنین در جنگ جهانی اول، خدمات زیادی برای انگلستان انجام داد و پس از پایان یافتن جنگ، به پاس این خدمات طی مراسمی، لقب “سر” (sir) و نشان “نایت هود” که بزرگترین نشان خدمت گذاری به انگلیس است، به وی اعطا شد.

همه چیز در مورد دین بهایی

بعد از عبدالبهاء، شوقی افندی ملقب به “شوقی ربانی” فرزند ارشد دختر عبدالبهاء، بنا به وصیت عبدالبهاء، جانشین وی گردید.شوقی که تحصیلات رسمی داشت، در دارالفنون بالیون لندن، دانشگاه آمریکایی بیروت، و سپس در دانشگاه آکسفورد تحصیل کرده و مستقیماً تحت تربیت انگلیس رشد کرد؛ و در سال ۱۳۰۰ شمسی، یعنی اولین سال به قدرت رسیدن رضاخان، به رهبری بهائیت برگزیده شد. و خود را ولی امرالله خوانده و با شعار برابری زن و مرد، دستور برداشتن حجاب را صادر کرد.


 بر اساس وصیت و دستورات عبدالبهاء، باید رهبری بهائیت در خاندان شوقی افندی به صورت موروثی باقی می ماند، اما برخلاف پیش بینی بهاءالله و عبدالبهاء، شوقی صاحب فرزند نشد. به همین سبب، برای اداره جامعه بهائیت، ایجاد تشکیلاتی به نام بیت العدل را لازم و ضروری دانست.
شوقی افندی در سال ۱۳۳۶ شمسی به مرض آنفولانزا در لندن درگذشت.

 ادامه کار دین بهائیت

بعد از مرگ شوقی افندی، کشمکش شدیدی بین بهائیان بر سر جانشینی او در گرفت، و بسیاری از آنان، رهبری همسر آمریکایی او به نام روحیه (ماری) ماکسول را پذیرفتند.
همسر شوقی افندی، روحی ماکسول در سال ۱۳۷۸ شمسی درگذشت و موافقان روحیه، او را پنجمین پیشوای بهائیت در جهان می دانند.به موازات رهبری روحی ماکسول، “چارلز میسن ریمی” فرزند یکی از روحانیون و کلیسای ارتودوکس نیز ادعای جانشینی شوقی افندی را نموده، و گروه بهائیان ارتودوکس را پدید آورد، که امروزه در آمریکا و هندوستان و استرالیا و چند کشور دیگر پراکنده هستند.عده‌ای دیگری از بهائیان نیز، پس از مرگ شوقی به رهبری جوانی از بهائیان خراسان به نام جمشید معانی روی آوردند. این جوان خود را “سما الله” نامید و طرفداران او در اندونزی، هند، پاکستان و آمریکا پراکنده اند.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر