صفحات

۱۴۰۳ آبان ۱۰, پنجشنبه

معضل کودکان کار از منظر اموزش

کودکان اثرپذیرترین، انعطاف‌­پذیرترین و در عین حال آسیب‌­پذیرترین گروه جامعه انسانی می­‌باشند، آن‌ها پتانسیل قابل توجهی برای یادگیری دارند و آنچه فرد در کودکی یاد می‌­گیرد، دارای اثر بلند مدت در طول حیات اوست. باتوجه به تحقیقات انجام شده، بالاترین نرخ بازگشت سرمایه آموزشی در میان گروه‌های سنی مختلف، مربوط به سرمایه‌­گذاری آموزشی برای کودکان می‌­باشد.

تولد و زندگی در بستر آسیب‌های مختلفی که خانواده، محله و جامعه پیرامونی کودک را احاطه نموده است، مراحل طبیعی رشد و شکل‌گیری هویت کودک را با اختلال مواجه می‌کند. پدیده کودکان کار و در معرض آسیب‌های اجتماعی، اگرچه پدیده‌ای تک عاملی نیست ولی اکثر تحقیقات، فقر را یکی از مهمترین عوامل شکل‌گیری و تداوم آن می‌دانند.

فقر، رشد متوازن کودک در ابعاد مختلف جسمی، ذهنی و … را تحت تأثیر قرار می‌دهد. تحقیقات نشان می‌دهد فقر، تکامل مغز کودک را به مخاطره می‌اندازد و با مسلط نمودن دغدغه‌های مالی در دنیای کودکی، از ظرفیت ذهنی او می‌کاهد.

کودک متولد شده در خانواده آسیب و یا محصور در محله و اجتماع پر آسیب، علاوه بر فقر، متحمل شرایط نامطلوبی همچون احساس نابرابری، سرکوب و طرد اجتماعی و به یک معنا محروم از تجربه­‌های مستلزم زیست مطلوب است. در نتیجه تمام توان کودک به تأمین نیازهای اولیه بقاء، معطوف می­‌شود و فرصتی برای تأمین سایر نیازهای ضامن رشد و سلامت، باقی نمی‌­ماند.

در چنین شرایطی فقر اقتصادی و فرهنگی، هزینه آموزش کودکان را برای خانواده‌ها بالا می‌برد و آموزش برای خانواده‌ها و حتی برای خود کودکان امری غیر ضروری، تلقی می‌گردد. طبق تحقیقات، فقر، عاملی مهم در بازماندگی کودکان از تحصیل می‌باشد. بر همین اساس کار کودک نیز در کشورهای با درآمد پایین شیوع بیشتری دارد.

از آنجا که هنگام صحبت از آسيب‌هاي اجتماعي، فقر، برجسته‌ترين مؤلفه به شمار می‌آید، سرمايه‌گذاري در قالب کمک‌های خیریه‌ای برای برطرف ساختن نیازهای اولیه گروه هدف، راهکار متداول‌تری می‌­باشد. اين درحاليست كه ذهنيت، فرهنگ و شخصيت آسيب ديده با حمايت‌هاي صرفاً مالي، اصلاح نخواهد شد، بلكه نيازمند سرمايه‌گذاری متفاوتی از جنس آموزش است.

آموزش چند بعدی (ناظر بر هر سه حوزه دانش، نگرش و مهارت) در کنار آموزش تحصیلی، مهارت‌های شخصیتی و حرفه‌ای کودکان را افزایش می‌دهد و عزت نفس، خودکارآمدی و ارزشمندی کودکان را در فقدان کارآمدی نهاد موثر تربیتی خانواده، بهبود می‌بخشد.

طبق گزارش سازمان بین المللی کار(2015) یکی از مداخلاتی که به طور غیر مستقیم می‌تواند در جهت کاهش کار کودکان انجام شود، این است که آموزش به طور گسترده محور اقدامات قرار گیرد.

نکته ای که نباید از نظر دور داشت، آن‌ است که جذب و ماندگاری کودکان کار و در معرض آسیب در فرایند آموزش، نیازمند رویکردی انعطاف‌پذیر، خلاق و سازگار با محدودیت‌ها، نیازها و سبک زندگی آنان می‌باشد. چنین رویکردی می‌تواند ضمن بالا بردن احتمال ماندگاری کودکان در چرخه آموزش و توانمندسازی آنان، تسهیلگر شکستن چرخه معیوب آسیب باشد. چرخه‌ای که از والد آسیب آغاز می‌شود و موجب رشد و شکل‌گیری شخصیت کودک در بستر نامناسب تربیتی می­‌شود. این چرخه معیوب در فقدان مداخله نهادهای موثر جبرانی و یا جایگزین ادامه می‌یابد و به بازتولید فقر و آسیب می‌­انجامد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر