لهها در پیش رویم یک به یک دیوار شد
زیر هر سقفی که رفتم بر سرم آوار شد
خرق عادت کردم اما برعلیه خویشتن
تا به گرد گردنم پیچد عصایم مار شد
اژدهای خفتهای بود آن زمین استوار
زیر پایم ناگه از خواب قرون بیدار شد
مرغ دستآموز خوشخوان کرکسی شد لاشهخوار
وآن غزال خانگی برگشت و گرگی هار شد
گل فراموشی و هر گلبانگ خاموشی گرفت
بس که در گلشن شبیخون خزان تکرار شد
تا بیاویزند از اینان آرزوهای مرا
جا به جا در باغ ویران هر درختی دار شد
زندگی با تو چه کرد ای عاشق شاعر! مگر
کآن دل پرآرزو از آرزو بیزار شد
بسته خواهد ماند این در همچنان تا جاودان
گرچه بر وی کوبههای مشتمان رگبار شد
زَهرۀ سقراط با ما نیست رویاروی مرگ
ورنه جام روزگار از شوکران سرشار شد
۱۴۰۴ اردیبهشت ۷, یکشنبه
شعر خرق عادت
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
ای وطن .....
اي وطن، خصم تو را سنگ به جام افتاده است طشت رسوايي اين بوم ز بام افتاده است آتش کينه برافروز، که در خانهی ما هر دغل پيشه در انديشهی خام اف...
-
احکام ناعادلانه علیه بهاییان در ایران: نگاهی به نقض حقوق بشر دیانت بهایی از زمان پیدایش در ایران همواره با تبعیض و سرکوب مواجه بوده است. پس...
-
آزار و اذیت بهائیان در ایران جامعه بهائی در ایران، زادگاه آیین بهائیت، از زمان پیدایش این دین در قرن نوزدهم تاکنون همواره با تبعیض و آزارها...
-
صفات الهی در همۀ ما بالقوه موجود است. پرورش این صفات نقش مهمی در پیشرفت معنوی ما و ارتباط جداییناپذیری با اصلاح اخلاق و بهبود رفتارمان به...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر