«حادثهی سرشکستن یکی از وحشتناکترین حوادث زیرزمین ۲۰۹ بود. گویا آن روز مجتبی[1] برای حد زدن یکی از زندانیها آمده بود که به اتهام نقض مقررات زندان به ۵۰ ضربهی شلاق محکوم شده بود. او را روی تخت خوابانده بودند و زندانیهای دیگر را از دخمهها بیرون آورده بودند تا شاهد شلاق خوردن دوستشان باشند. زندانیها وقتی متوجه ماجرا شدند از نشستن سر باز زدند، مجتبی آنها را با شلاق به نشستن وادار کرد. زندانیها سرشان را روی زانوانشان گذاشتند و به این ترتیب خواستند که صحنه را نبینند. مجتبی آنقدر به سرشان شلاق زده بود که از سر و روی بعضیها خون جاری شده بود. سر یک نفر کاملاً شکاف برداشته بود. این همه در حالی بود که زندانی به تخت بسته، در انتظار شلاق بود.»
آنکه شلاق میزند پشت کسی را که شلاق میخورد، امضا میکند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر