۱۴۰۳ اردیبهشت ۱۷, دوشنبه

حسین پروانه: (داستان کوتاه)


 *گزارش*

(داستان کوتاه)

گزارش‌هایی از خنده سر دادن‌های بی‌محابای ما که سه روز پیش در یکی از کافه‌های شهر رخ داد به دست پلیس رسیده است. به گفته‌ی شاهدان:
-به دلایلی که هنوز هم بر آنها پوشیده است-
"ما آن روز حین صحبت ناگهان می‌زنیم زیر خنده و آنقدر ریسه می‌رویم که اشک از چشمان‌مان سرازیر می‌شود و به سرفه می‌افتیم. گویا مشتریانی که سرِ میزهای دیگر نشسته بودند ابتدا تعجب می‌کنند، بعد لبخند می‌زنند اما دقایقی بعد آنها هم شروع می‌کنند به خندیدن و آنقدر کار بالا می‌گیرد که یکی دو نفرشان از صندلی ولو می‌شوند روی زمین و سایرین با خنده‌های بلند و سرفه‌های خشک و بریده بریده با کف دست بر میزها می‌کوبند به طوری که چندین فنجان و بشقاب به پایین می‌لغزد و تکه تکه می‌شود و کافه به مرز انفجار می‌رسد. از قرار معلوم صاحب کافه هر چه تذکر می‌دهد التماس می‌کند کسی توجهی نمی‌کند، به ناچار گوش‌هایش را با دو دست محکم می‌گیرد و به زیر پیشخوان می‌خزد، بعد طاقتش طاق می‌شود، برمی‌خیزد -موقع بلند شدن سرش به شدت با سنگ مرمر پیشخوان برخورد می کند- و در حالی که سر را کاملاً میان دستهایش گرفته با فریاد و جنجال از لابلای میزها به بیرون می‌دود".
اکنون پلیس ما را احضار کرده و دو چیز از ما می خواهد: اولاً دلیل خنده‌ی خود را در آن روز به طور واضح و روشن شرح دهیم، ثانیاً مسئولیت خسارت‌های مادی و معنویِ وارد شده به صاحب کافه را بپذیریم. ما برای پیشگیری از تکرار اتفاقی مشابه در اداره‌ی پلیس نمی‌توانیم علت خنده را بازگو کنیم و در نتیجه مسئولیت خسارت‌ها را نیز بر عهده نمی‌گیریم. آنها اصرار دارند دست‌کم جبران خسارت نماییم اما این به معنای یادآوری آن روز و دوباره به خود پیچیدن و نهایتاً متضمن جبران خسارت‌های بیشتری است.

 حسین پروانه

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

دلایل وانگیزه های مهاجرت ومشکلات ان

  مهاجرت به معنای جابجایی افراد از یک کشور یا منطقه به کشور یا منطقه دیگر به منظور اقامت دائم یا موقت است. این پدیده، یکی از مهمترین و تأثیر...