کار کودک طبق تعریف سازمان بینالمللی کار، اغلب به فعالیتهایی اطلاق میگردد که کودکان را از کودکی کردن محروم میکند و به رشد بدنی و ذهنی آنان آسیب میرساند.آسیب های این کودکان به چند بخش تقسیم می شود و می تواند تاثیرات روحی، جسمی، اجتماعی و آموزشی را در بر گیرد.
۱۴۰۳ بهمن ۹, سهشنبه
نگاهی به مبارزات مدنی و جنبش آزادی خواهی زنان ایران
شاید بتوان گفت مبارزات زنان ایران برای به دست آوردن آزادی و حقوق اولیه انسانیشان دست کم از صد سال پیش آغاز شده است. هرچند که پیش از آن نیز بودند زنانی که جبر و تبعیض مردانه را نمیپذیرفتند و جسورانه میایستادند. اما مبارزاتی که بتوان آن را به صورت یک جنبش مبارزاتی در نظر گرفت تقریبا از نزدیک به صد سال پیش شکل گرفت. تقریبا تا پیش از صد سال پیش، زنان در جامعه ایران «ضعیفه هایی» بودند که در پستوهای خانه هایشان بی نام و نشان، و در انزوا به سر می بردند.
شعری از سیمین بهبهانی که باعث حذف وی از لیست شاعران معاصر شد
شدم گمراه و سرگردان،
میان این همه ادیان
میان این تعصب ها،
میان جنگ مذهب ها!
یکی افکار زرتشتی،
یکی افکار بودایی
یکی پیغمبرش مانی،
یکی دینش مسلمانی
یکی در فکر تورات است،
یکی هم هست نصرانی!
هزاران دین و مذهب هست،
در این دنیای انسانی... خدا،
یکی... ولی... اما... هزاران فکر روحانی
رها کردیم خالق را
گرفتاران ادیانیم!
تعصب چیست در مذهب؟!
مگر نه این که انسانیم؟!
اگر روح خدا در ماست...
خدا گر مفرد و تنهاست ....
ستیز پس برای چیست؟!
برای خود پرستی هاست...
من از عقرب نمی ترسم
ولی از نیش می ترسم
از آن گرگی که می پوشد
لباس میش می ترسم
از آن جشنی
که اعضای تنم دارند،
خوشحالم ولی،
از اختلافِ
مغز و دل با ریش می ترسم
هراسم ، جنگ بینِ
شعله و کبریت و هیزم نیست
من از سوزاندنِ
اندیشه در آتیش می ترسم
تنم آزاد؛ اما،
اعتقادم سست بنیاد است
من از شلاقِ
افکار تهی بر خویش می ترسم..!!
کلام آخر این شعر
یک جمله و دیگر هیچ
که هم از نیش و میش و ریش
وهم از خویش میترسم...
سیمین بهبهانی
نقض های زنجیره ای حقوق بهاییان در ایران
بهائیان بزرگترین اقلیت دینی به رسمیت شناختهنشده در ایران هستند. آنها از زمان آغاز دینشان در قرن نوزدهم هدف سرکوبی خشن و تحت حمایت دولت بودهاند. پس از انقلاب ۱۹۷۹، مقامات ایران صدها بهائی، از جمله رهبران جامعه، را اعدام یا دچار ناپدیدسازی قهری کردند. هزاران نفر دیگر شغل و مستمری خود را از دست دادند و وادار به ترک خانه یا کشورشان شدند.
شعر ادمی دیگر
آسمانی خالی از سیاره و اختر شدم
مثل یک ده کوره بی مهمان و گردشگر شدم
من چهل سالی شده آبستن هیچم فقط
معنی و تفسیر نص آیه ابتر شدم
تخت جمشیدم که دارم میزنم آتش به خود
شاید اصلن وارث ژن های اسکندر شدم
آنقَدر در غار تنهایی نشستم با خودم
تا رسالت را به من دادند و پیغمبر شدم
طبق قانون، یخ نباید عاشق آتش شود
پس چرا درگیر عشق بی پدر مادر شدم؟!
با موزیک وچای و قهوه؟ سینما یا شعر خوب؟
امتحان کردم تمامش را ولی بدتر شدم
بی خودی دنبال آن دیوانه ی سابق نگرد!
من عوض کردم خودم را، آدمی دیگر شدم
#علی_قهرمانی
شعر ای کاش
کاشکی ما هم دلار و لیر و تومان داشتیم
در حساب بانکی ارقام فراوان داشتیم
کاشکی حالا که درهفت آسمانها مفلسیم
توی پاساژ ستاره چند دکان داشتیم
حوریان دنیوی وقتی به ما نامحرمند
کاش توی آخرت صدتا از ایشان داشتیم
کاش جای این همه ساپورت تنگ و خفت گیر
مثل بعضیها دبیت و دلق و تنبان داشتیم
هرچه حال و حول باشد سهم تهران است و بس
کاش در ایران چهل تا مثل تهران داشتیم
پیش از اینها عید توی خانه مادربزرگ
تخمه و آجیل و ماهی و فسنجان داشتیم
کاش یک شب با خیال راحت و اوقات خوش
منقل و وافور و سیخ و سنگ و قلیان داشتیم
یاد ایامی که در کنج اقامتگاه خود تار و تنبور و دف و حوری و غلمان داشتیم
ما همانهاییم که قبل از زمان اختلاس
اعتماد زاید الوصفی به مهمان داشتیم
چون فروغ کورسویی در پسا برجام تلخ
ما به فصل سرد هم یک روز ایمان داشتیم
اعتمادی نیست بر کار جهان فتنهگر
کاشکی راهی به اقصاهای کیهان داشتیم
ای دریغ از روزگارانی که با ذکر بهار
لحظههایی بدتر از فصل زمستان داشتیم
کوچه ناامن و خیابان در خیابان اغتشاش
کاشکی آرامشی را بعد طوفان داشتیم
#علی_تقیزاده
۱۴۰۳ دی ۳۰, یکشنبه
شعر دروغ و فریب
قلم زدم که بدانید حالم آشوب است
چرا که وضعیت شهر، غیر مطلوب است
دروغ پشت دروغ و فریب پشت فریب
چقدر جنس نقاب و کلاه تان خوب است
چه حکمتی ست که با اینهمه فساد و خطا
چنین حکومتی از دید خلق محبوب است!؟
به لطف سوء مدیریت جهادی تان
به هر طرف که نظر میکنیم مخروب است
از "انقلاب" گذشتم به سوی "آزادی"
نگاه کردم و دیدم که جنگ مغلوبه است
از این طرف دو سه آزاده مانده در "میدان"
از آن طرف دو سه گردان که گرم سرکوب است
چگونه میشود از حق خود سوال کنیم؟!
جواب حق طلبی در دیار ما چوب است
از گشت جندالله تا گشت ارشاد
ز مانی که به تصاویر دوران مبارزات مردمی قبل از بهمن ۵۷ نگاه می کنیم، شاهد هستیم زنان بسیاری که مقید به حجاب نبودند در این تصاویر دیده می شوند و نقش مهمی در مبارزات انقلابی داشتند. بحث حجاب از ابتدای انقلاب یکی از چالش های بزرگ برای حاکمیت بود.اجباری شدن حجاب در ایران از سخنرانی آیت الله خمینی در ۱۵ اسفند ۵۷ آغاز می شود، او به حضور زنان بی حجاب در وزارتخانه ها اعتراض کرد و خواستار حضور زنان با حجاب شرعی شد.
اما همین اظهارنظر آیت الله خمینی از سوی زنان سکولار و مخالف حجاب با اعتراضات گسترده روبه رو شد؛ نیروهای خودسر و کمیته های اوایل انقلاب شروع به سرکوب و برخورد با معترضین کردند. شدت این برخورد و تنش ها به قدری افزایش یافت که دفتر آیت الله خمینی مجبور به صدور اعلامیه در ۱۷ اسفند ماه شد: این اعلامیه هرگونه برخورد با زنان بی حجاب را ممنوع دانست و تنها نیحجاب اجباری از ۱۴ تیر ۵۹ به شکل جدی در تمامی ادارات، سازمان ها و مدارس اجباری و ورود زنان بی حجاب به این مراکز ممنوع اعلام شد، این روند تا رمضان سال ۶۰ ادامه داشت و در همان سال قوانین جدید برای حجاب مشخص شد.
می توان گفت آغاز برخورد گشت های ارشاد، حال تحت عنوان دیگری از همان ابتدای انقلاب وجود داشته و در تمامی ادوار حکومت در حال سرکوب و برخورد با زنان بر سر موضوع حجاب بودند.
با این که بیحجابی در تمام مراکز عمومی، دولتی و خصوصی ممنوع شده بود، اما قانون مجازات اسلامی در سال ۶۲ تصویب شد و براساس آن «زنانی که بدون حجاب شرعی در معابر و انظار عمومی ظاهر شودند به ۷۴ ضربه شلاق تعزیری محکوم می شوند».
برخورد کمیته و قوانین مجازات اسلامی به این جا ختم نمی شوند؛ در سال ۶۲ بحث تازه ای تحت عنوان “بدحجابی” مطرح شد و کمیته های “جندالله” و “نیروهای مبارزه با منکرات” در همین دوره برای برخورد با “بدحجابی” تشکیل شدند و این کمیته ها در همان سال ها فجایع بسیاری مانند “فرو کردن پونز در پیشانی زنان” را رقم زدند.
موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب در سال های ابتدایی انقلاب، در اردی بهشت ۹۷ در مورد برخورد گشت های ارشاد با زنان گفت: «گشتهای ارشاد عملکرد موفقی نداشته و وضعیت حجاب حتی در خانواده های مذهبی بهتر از الان بود». (۱)
برخوردهای گشت های ارشاد و کمیته ها با روی کارآمدن دولت اصلاحات و به دلیل باز شدن فضای فرهنگی بسیار کم تر شد و مانند گذشته شکل محسوسی نداشت. تا این که در آخرین ماه های دولت اصلاحات در سال ۸۴ طرح گسترش حجاب و عفاف که از ابتدای دهه ۷۰ در دستور کار شورای عالی انقلاب فرهنگی قرار داشت، به تصویب رسید که راهبردها و راهکارهای اجرایی هرکدام از دستگاه های در آن مشخص بود، اما این مصوبه اجرایی نشد. (۲) تا این که در سال ۸۵ طرح اصلاح شده ساماندهی مد و لباس در مجلس و شورای نگهبان به تصویب رسید. این طرح یک طرح زیربنایی در مبارزه با بدحجابی محسوب می شد و وظیفه دستگاه های دولتی در آن مشخص شد.
در همان سال مراجع تقلید مانند گلپایگانی، فاضل و مکارم از کم توجهی مسئولین دولتی به مسائل فرهنگی –به خصوص حجاب- ابراز نگرانی کردند. همین موجب شد که مجدد از سال ۸۶ گشت های ارشاد تحت عنوان طرح “ارتقاء امنیت اجتماعی” شروع به فعالیت کنند. سازمان و ادارات بودجه های چند ده میلیاردی را جهت ترویج عفاف و حجاب تخصیص دادند.
با شروع مجدد فعالیت گشت های ارشاد و حمایت دولت وقت و حاکمیت از آن ها، برخوردهای شدیدتر با زنان انجام می شد. فرمانده انتظامی وقت تهران در سال ۸۷ زنان بدحجاب را به “مانکن های متحرک” تشبیه کرد. این برخوردها تا جایی پیش می رفت که بعضاً منجر به درگیری میان نیروهای انتظامی با زنان می شد. در همان زمان فیلمهای تهیه شده از این درگیری ها در ابعاد گسترده انتشار یافت و انتقادات فراوانی را متوجه نیروی انتظامی کرد.
با نزدیک شدن به فضای انتخاباتی ۸۸، “ارتقاء امنیت اجتماعی” و برخورد با زنان بدحجاب به دلیل شرایط انتخاباتی به صورت موقت کنار گذاشته شد، اما در سال ۸۹ بار دیگر بازگشت “گشت های ارشاد” تحت عنوان “متذکرین” مطرح شد و آن ها شروع به فعالیت مجدد کردند. (۳)
برخورد گشت های ارشاد و نیروی انتظامی با زنان مجدد در سال ۹۰ افزایش یافت و اما این طرح تنها به خیابان ها محدود نشد و در سال ۹۱ گشت های ارشاد در محل کنسرت ها و مراکز خرید برای برخورد با زنان بدحجاب حضور یافتند. بار دیگر با نزدیک شدن به فضای انتخابات ریاست جمهوری در سال ۹۲ از فعالیت این گشت ها کاسته شد.
بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۹۲ برای مدت کوتاهی حضور گشت های ارشاد کم رنگ شد، تا این که ساجدی نیا فرمانده انتظامی تهران، در سال ۹۵ خبر از حضور هفت هزار نیروی نامحسوس جهت پیشبرد طرح ارتقاء امنیت اجتماعی داد. بخشی از وظایف این نیروهای نامحسوس مقابله با مصادیق بدپوششی، کشف حجاب در خودروها بود، اما این طرح با مخالفت های گسترده روبه رو شد. در همان سال مرکز پژوهش های مجلس گزارشی را منتشر کرد و طرح گشت های نامحسوس را ناموفق دانست که باعث ایجاد دورویی و نفاق در جامعه می شود و علت اصلی این عدم توفیق را نیز در فقدان مطالبه و خواست عمومی دانست.
در سال های اخیر تصاویر برخورد گشت های ارشاد با زنان در شکل گسترده ای در شبکه های اجتماعی انتشار یافته که مسئولین دولت و نمایندگان مجلس را نسبت به این برخوردها به واکنش وا داشته است. فاطمه سعیدی نماینده اصلاح طلب مجلس در سال ۹۶ در توئیتر خود در مورد برخورد با گشت های ارشاد با دختران نوشت: «ای کاش به جای گشت های ارشاد، ما گشت دروغ می گذاشتیم. دروغ و فساد را رها کردیم و گرفتار چند تار موی دخترانمان شدیم».
نزدیک به ۴۰ سال است که جمهوری اسلامی با تشکیل کمیته و گشت هایی مانند (جندالله، انصار و ارشاد) و سازمان های تبلیغات اسلامی سعی کرده با بدحجابی مبارزه کند و خواسته زنان را که حجاب اختیاری است، سرکوب کند. در همین مسیر صدها میلیارد تومان هزینه و فعالین زنان را سرکوب و زندانی کرده است. با این حال هیچ گاه نتوانسته جلوی این اعتراضات را بگیرد و در طول این سال ها همیشه شکست خورده است.روهای انتظامی و کمیته ها را موظف به برخورد دانست.
گفتگو با هلاکو رحمانی برنده مدال نقره المپیاد ریاضی کشور
تأسیس دانشگاه بهاییان در ایران صلح آمیزترین شیوه مبارزه با تبعیض تحصیلی است
اصلی ترین کار، برپایی موسسه آموزشی عالی علمی بهائی است. شخصا" اعتقاد دارم که این موضوع غیر قابل انکار است که بهائیان ایران با تأسیس BIHE صلح-آمیزترین شیوه مبارزه با تبعیض تحصیلی را برگزیدند. در کنار این موضوع، هرساله تلاش های فراوانی از سوی داوطلبان بهائی کنکور سراسری که از ورود به دانشگاه محروم می شوند برای احقاق حقوق حقه خویش برای تحصیلات عالیه در تعامل با مراجع ذی ربط (سازمان سنجش، وزارت علوم و غیره) صورت می پذیرد.
هلاکو رحمانیان در سال ۱۳۸۵ موفّق به کسب مدال نقره المپیاد ریاضی کشوری شد و در سال ۱۳۸۶ علی رغم کسب رتبه ی ۵۴ در سطح منطقه، به علت اعتقاد به آیین بهاییت از ورود به دانشگاه های کشور محروم شد. وی بعد از محرومیت از تحصیل در دانشگاه های رسمی کشور، وارد دانشگاه بهاییان شد.
آقای رحمانیان لطفا خودتان را بیشتر به دنبال کنندگان کمپین حق تحصیل معرفی کنید.
من، هلاکو رحمانیان، در یک خانواده ی بهائی و تحصیل کرده در تهران به دنیا آمده و بزرگ شدم. تحصیل در خانواده ی ما (همانند اکثر خانواده های بهائی) از مهم ترین امور بوده و هست. همواره در مقاطع مختلف تحصیلی شاگرد ممتاز بودم و با نمرات نزدیک به ۲۰ سال های تحصیلی را به پایان می بردم. تلاش های من برای یادگیری و تأکید بر درس خواندن در دبیرستان به اوج خود رسید. در سال ۱۳۸۵ موفّق به کسب مدال نقره المپیاد ریاضی کشوری شدم و در سال ۱۳۸۶ علی رغم کسب رتبه ی ۵۴ در سطح منطقه، از ورود به دانشگاه های کشور محروم شدم. بعد از محرومیت از تحصیل در دانشگاه های رسمی کشور، وارد دانشگاه غیررسمی و زیرزمینی BIHE یا همان Baha’i Institute for Higher Education شدم. در این دانشگاه دو مدرک لیسانس «مهندسی کامپیوتر» و «ریاضیات و علوم کامپیوتر» کسب کردم. هم اکنون جهت ادامه ی تحصیل در ایالات متحده هستم و ان شاء الله از پاییز پیش رو در مقطع دکترا در رشته علوم کامیپوتر در دانشگاه University of California at Santa Cruz مشغول به تحصیل خواهم شد.
فکر میکنید چرا از ادامه تحصیل محروم شدید؟ اعتقادات مذهبی شما در دانشگاه چه مشکلی ایجاد می کرد؟
همواره آزار و اذیت بهائیان در ایران از آغاز دین بهائی وجود داشته است. هرچند بعد از انقلاب سال ۱۳۵۷ به شکلی گسترده تر و نظام-مند تر آزار و اذیت بهائیان صورت می پذیرد. طبیعتا” یکی از راه های فلج کردن یک جامعه، قطع دسترسی ایشان به تحصیلات عالیه است. محرومیت شخص من از تحصیلات عالیه بخشی کوچک از محرومیت همه ی جوانان بهائی ایران از تحصیلات دانشگاهی است.
در چه مقطعی و به چه شکلی از تحصیل محروم شدید؟
من در دو سال ۱۳۸۶ و ۱۳۸۷ در کنکور سراسری شرکت کردم و در هر دو سال از ورود به دانشگاه محروم شدم: در سال ۱۳۸۶ در سه کنکور ریاضی و فنی، زبان و هنر شرکت کردم و به ترتیب موفّق به اخذ رتبه های ۵۴، ۲۶۰ و ۱۱۴ در منطقه شدم. هرچند، بعد از انتخاب رشته با عبارت «مردود» در سایت سازمان سنجش روبه رو شدم. بعد از مراجعه به سازمان سنجش در خیابان کریم خان زند و همچنین مشکین دشت کرج، متوجّه شدم که صرفا” به دلیل اعتقاد به دین بهائی از تحصیلات عالیه محروم شدم. در سال ۱۳۸۷ در کنکور ریاضی و فنی شرکت کردم و این بار حتی از مشاهده ی نمرات و رتبه ی خود محروم گشته و با عبارت «نقص پرونده» در سایت سازمان سنجش روبه رو شدم. با مراجعه به سازمان سنجش در خیابان کریم خان زند و همچنین مشکین دشت کرج دیدم که نقصی در پرونده ی بنده وجود نداشته و باز هم تنها و تنها به خاطر بهائی بودن از ورود به دانشگاه های کشور ممنوع شده ام.
شما در دانشگاه بهاییان تحصیل کردید، نحوه ی ثبت نام شما چگونه بود و عملکرد این دانشگاه به چه شکلی بود؟
از آنجا که در جامعه ی بهائی بودم، نحوه ی ثبت نام در BIHE فرآیند پیچیده ای نبود، کافی بود که با یکی از مسئولین مرتبط با BIHE تماس می گرفتم و با ارائه ی مدارک درسی (نمرات درسی دبیرستان و غیره) وارد موسسه ی آموزشی عالی علمی بهائی می شدم. هر داوطلب بنا به نمرات و نتایج آزمون خویش، در یکی از رشته هایی که انتخاب کرده است، پذیرفته می شد. با توجه به وسعت کار BIHE، کسی نیست که هیچ برنامه و رشته ای در BIHE قبول نشود. دانشگاه BIHE به صورت حضوری-آنلاین کار می کند. سایتی وجود دارد (که اخیرا” هم دوباره فیلتر شده است!) که دانشجویان و اساتید به آنجا مراجعه کرده و فعالیت های آموزشی (همانند تکلیف، آزمون، مواد درسی) در آنجا انجام می دهند. در عین حال، در طول یک ترم هر چند وقت یک بار کلاس های حضوری نیز برگزار می گردد.
جایگاه علمی این دانشگاه در چه سطح است؟ آیا دانشگاه های خارج از ایران مدارک این دانشگاه را قبول می کنند؟
از نظر علمی، موسسه آموزشی عالی علمی بهائی کاملا دارای استاندارد های لازمه می باشد. دانشکده های مختلف، اساتید، اساتید راهنما، استادیار و غیره همه در این دانشگاه موجود است. موفقیت فارغ التحصیلان در عرصه های علمی و شغلی در سراسر جهان (از جمله ایران) گواهی بر سطح استاندارد این دانشگاه است. بسیاری از دانشگاه های خارج از ایران مدارک این دانشگاه را قبول دارند. از جمله دانشگاه هایی در ایالات متحده، کانادا، هندوستان، استرالیا، انگلستان، آلمان، نروژ و غیره. شخصا” توانستم با مدرک لیسانس خود از BIHE، از دپارتمان های علوم کامپیوتر دانشگاه های University of Texas at Arlington ، Texas A&M University در مقطع فوق لیسانس و از دانشگاه University of California at Santa Cruz در مقطع دکترا پذیرش بگیرم.
بهائی ها بعد از انقلاب فرهنگی از تحصیل در دانشگاه ها محروم هستند، جامعه بهائیان ایران برای رفع محرومیت از تحصیل برای بهائیان چه کارهایی کرده است؟
اصلی ترین کار، برپایی موسسه آموزشی عالی علمی بهائی است. شخصا” اعتقاد دارم که این موضوع غیر قابل انکار است که بهائیان ایران با تأسیس BIHE صلح-آمیزترین شیوه مبارزه با تبعیض تحصیلی را برگزیدند. در کنار این موضوع، هرساله تلاش های فراوانی از سوی داوطلبان بهائی کنکور سراسری که از ورود به دانشگاه محروم می شوند برای احقاق حقوق حقه خویش برای تحصیلات عالیه در تعامل با مراجع ذی ربط (سازمان سنجش، وزارت علوم و غیره) صورت می پذیرد.
نحوه ی بازداشت اساتید دانشگاه بهاییان و برخورد هایی که هم اکنون صورت می گیرد، چگونه است؟
به صورت کلی، هر کسی که به نوعی در BIHE دخیل است، احتمال تفتیش، بازجویی و بازداشت وی هست: از استاد تا کسی که برگه ها را کپی می کند. دستگیری ها و تفتیش ها معمولا” حالت ناگهانی و یورش-مآبانه دارد. اصلی ترین موج بازداشت در سال های اخیر، یکم خرداد ماه ۱۳۹۰ بوده است که در آن طی یک یورش گسترده به منازل اساتید و مسئولین BIHE تعدادی از این ایشان را بازداشت، منازل زیادی را تفتیش و بسیاری را بازجویی کردند. هم اکنون آقایان کامران مرتضایی، فرهاد صدقی، رامین زیبایی، محمود بادوام، کامران و کیوان رحیمیان، شاهین نگاری، فواد مقدم و ریاض سبحانی در زندان رجایی شهر، و خانم ها نوشین خادم و فاران حسامی در زندان اوین مسجونند.
به نظر شما شهروندان بهایی با پدیده محرومیت از تحصیل باید چطور برخورد کنند؟
کاری که هم اکنون انجام می دهند: برای احقاق حق مسلم تحصیلات عالیه خویش تلاش کنند؛ همزمان با تمام نیرو به کسب دانش و علم بپردازند؛ و نهایت سعی خود را برای آبادانی کشور خویش مبذول دارند.
دیدگاه غیربهائی ها نسبت به محرومیت از تحصیل بهائی ها و تجارب شخصی خودتون نسبت به این موضوع؟
تمام غیربهائی هایی که من با ایشان تعامل دارم همواره محرومیت تحصیل بهائیان ایران را محکوم می کنند و بسیاری از آنها به من برای پیگیری حق ضایع شده ی خود پیشنهاد کمک دادند. دوستان و آشنایان غیربهائی من – بدون حتی یک استثناء – محرومیت من (به عنوان یک محروم از تحصیل بهائی) را غیرمنطقی یافتند و همیشه سعی کردند در این خصوص با من همدردی کنند و بسیاری نیز به من یاری رساندند.
حرف آخر ؟
علاقه مند هستم که به این نکته تأکید کنم که در نگاه من داستان جوانان بهائی محروم از تحصیل و BIHE، «داستان قربانی ها و محرومیت ها» نیست؛ بلکه من آن را «داستان پیروزی» می بینم. این که جامعه ی بهائیان ایران طی بیش از ربع قرن در نهایت صلح و مهربانی – همچون آموزه های آیین خویش – با محرومیتی که با آن رو به رو شده بود، یعنی همان حق تحصیلات دانشگاهی که از اصلی ترین حقوق یک شهروند است، دست و پنجه نرم کرد و ثمره ی این مبارزه ی به غایت صلح-جویانه، موسسه آموزشی عالی علمی بهائی و جوانان بهائی تحصیل کرده است. شاید این بتواند الگوی بسیاری از مبارزان صلح طلب باشد.
سرنوشت تلخ دریای خزر؛ تالاب های انزلی خشک میشود؟

مشکلی که موجشکن جدید انزلی ایجاد کرده است
شهروندان ایرانی و حفظ نوروزباارزوی سرنگونی جمهوری اسلامی
از آخرین روزهای اسفند حال و هوایی متفاوت بر شهرهای ایران حاکم میشود که محصول از راه رسیدن نوروز است. جشن و سنتی چند هزار ساله در سراسر فلات ایران که زنده است و برقرار. برای بسیاری از شهروندان، جشن گرفتن نوروز راهی است برای ابراز مخالفت با جمهوری اسلامی .بسیاری از شهروندان به ضرورت حفظ این آیین باستانی با وجود فقر و گرانی اشاره دارند و برخی دیگر، از نداشتن دل و دماغ گفتند. اما نکتهای مشترک در بسیاری از نظرات مردم وجود دارد: جمهوری اسلامی با وجود همراهی ظاهری خود با جشن نوروز در این سالها، حکومتی «علیه سنتهای ایرانی» است و برگزاری مناسبتهای باستانی ایران، «مقابله» با حکومتی محسوب میشود که بسیاری از شهروندان، آن را «اشغالگر» و «بیگانه» میدانند.
از حال و هوای عید در خیابانها چه خبر؟
به نظر میرسد ماهی گُلی، غایب اصلی عمده گذرهای خرید عید است. این را از لابهلای سخنان شهروندانی میتوان فهمید که حال و هوای خیابانها و معابر اصلی شهرشان را در آستانه نوروز توصیف میکنند.در سالهای گذشته کارزارهایی عمدتا از سوی مدافعان حقوق حیوانات در رسانههای اجتماعی به راه افتاد که درباره شرایط بد نگهداری هزاران ماهی قرمز سال نو، مرگ زودهنگام آنان و از سوی دیگر بیماریهایی که این حیوانات ناقلش هستند هشدار میدادند.گویا این اطلاعرسانیها تا حدی موثر بوده که ماهی گلی را از سفرههای هفتسین خارج کرده است.به جز جالی خالی تنگهای ماهی در گذرها، بازار فروش سبزه و گلدان گلهای بهاری، البته از نوع ارزانش همچنان گرم است.شهروندان در مناطق مختلف تهران و شهرهایی دیگر میگویند«سینهای نوروزی» در بساط دستفروشان خریداران تقریبا ثابت و پرشماری دارد.
پای ثابت مشاهدات مردمی از خیابانهای تهران و شماری دیگر از شهرها خالی بودن آجیلفروشیها است.
به گفته یک شهروند، عیدی ناچیز کارگرها و حتی کارمندها، کفاف خرید آجیل کیلویی ۷۰۰ هزار تا یک میلیون تومان را نمیدهد.
گرانی، فقر و زورگویی حکومت عید را از رنگ و بو انداخته
متاسفانه انقدر فقر و گرفتاری و بدبختی سر مردم ریخته که حتی نمیتوانند برای عیدشان کاری کنند و لباس عید برای بچههایشان بخرند. همه کار و تلاش مردها بهعنوان سرپرست خانوار این است که اجاره خانه را بدهندو یک وعده غذای گرم جلوی فرزندانشان بگذارم بگذارند.همچنین مشکلات مالی، خفقان در جامعه، تحمیلها، زورگویی جمهوری اسلامی، دزدیها و چپاولهای مقامات روحیه مردم را از بین برده است.وعید نوروز دیگر مثل سالهای قبل زیاد از سوی مردم با آب و تاب برگزار نمیشودو گویی فرهنگها و ارزشهای ملی کشورمان پایمال شده است .به گفته شهروندان با سخت شدن وضعیت معیشت، خیلی وقت است که هیچ انگیزه یا اشتیاقی برای نو شدن سال و حتی خرید لباس نو برای فرزندانشان ندارند و سعی میکنند نزدیک عید در نهایت بچههایشان را با خریدهای کوچک که خرج زیادی ندارند، خوش کنند.شهروندی دیگر با اشاره به گرانی همه اقلام حتی مواد شوینده برای خانهتکانی قبل از عید و تلاش مقامات جمهوری اسلامی برای سرکوب هر اعتراضی از سوی مردم گفت: سفره شب عیدمان بوی خون میدهد.
سفرههای هفتسین کوچکتر اما همچنان پابرجا
سنت مردم ایران اینطور حکم میکند که بالاخره کم یا زیاد، شب سال نو را با رسومش برگزار کنند.
و شهروندان تلاش میکنند هر طور شده جشن نوروز را با توان مالی اندکشان برگزار کنند و دور هم جمع شوند.
و شاید دیگر خبری از آجیل سفره عید نباشد و شیرینی را هم خودشان در خانه درست کنند اما نوروز را با همین امکانات کم جشن خواهند گرفت زیرا احترام به سنتهای باستانی ایران را مهم و جمع شدن دور سفره هفتسین و دید و بازدید نوروزی را از نمادهای آن می دانند.شمار دیگری از شهروندان نوروز را برای مردم ایران شادیآور و پیامآور بهار خوانده و گفتند از دیرباز ایرانیان این رسم را به هر شکلی که شده برپا میکردند.به گفته آنان، ایرانیان اگر ناراحت یا در سوگ مرگ عزیزی بودند، سفرهای کوچک و ساده برای هفتسین پهن میکردند و اگر دلشان شاد بود، سفرهشان رونق بیشتری داشت.
شهروندی نیز تاکید کرد باید خانوادهها با شادی و خوشحالی حداقلی - حتی در شرایط سخت - دور هم جمع شوند، این روزها را پشت سر بگذارند، سنتها را حفظ کنند و آنها را برای بچههایشان به یادگار بگذارند.
به نظر بسیاری از مردم خانهتکانی عید، چیدن سفره هفتسینی کوچک و خرید یک شیرینی با کمترین قیمت «تنها دلخوشی» خود و خانواده شان برای استقبال از بهار می دانند چون برگزاری عید نوروز برایش مهم و شادیآور است.
و معتقدند: «نوروز با تمام آداب و رسومش، وارد خون و ژن ما شده است. این مراسم هرگز از ما جدا نمیشود و ما باید آن را به هر شکلی که شده حفظ کنیم.»
شاید آب و رنگ نوروز کمرنگتر از سالهای قبل شده باشد اما همچنان زنده است چون هویت ایرانیان زنده و جاری است: «همانطور که تاریخ، عیدها، سوگواریها، داستانهای حماسی، ادبیات و هنر ایرانی زنده است و حتی با تلاش جمهوری اسلامی هم از بین نرفته و نمیرود.»
حفظ سنتهای نوروز، نمادی از مبارزه با ایدئولوژی جمهوری اسلامی
هدف حکومت آخوندی از اساس و ابتدای روی کار آمدنش از بین بردن همین آیینها و سنت اصیل ایرانی و در کنارش گرسنه نگه داشتن مردم بوده تا بتواند بر سرشان بزند و عقاید و استبدادش را بر مردم تحمیل کند. با اشاره به صرف هزینه ۴۰ سال حکومت روی این ایدئولوژی، مردم باید آگاهانه در جهت عکس عمل کنند و با جان و دل و حتی صرف کمترین هزینه، آیینها و سنتهای ایرانی را حفظ کنند و اجازه ندهند «هر بیگانهای آن را از بین ببرد».با وجود وضع نامناسب مالی، علاقه مردم و جوانان به برگزاری آیینها و جشنهای ایرانی و باستانی مانند نوروز، چهارشنبهسوری و یلدا بیشتر شده و برگزاری آن را در هر شرایطی، «نوعی مبارزه و وظیفه ملی» خود میدانند و معتقدند هر چقدر عمر جمهوری اسلامی و تلاشش برای سرکوب امید و روحیه مردم طول بکشد، باز هم آیین شادی و جشن گرفتن عید، در خون مردم ایران است. با آرزوی سرنگونی جمهوری اسلامی که به اعتقادشان حکومتی اشغالگر و بیگانه است، تاکیددارند اگر این اتفاق بیفتد، سرانجام نوروز واقعی را با دلی شاد جشن میگیرند.
محیط زیست ایران,سی وپنج سال تخریب

منبع تصویر،Mehr
- نویسنده
زنگ خطر دو دهه پیش به صدا در آمد. از آن زمان کارشناسان در زمینههای مختلف هشدار دادهاند که محیطزیست ایران به سوی نقطه بیبازگشت در حرکت است.
مقایسه آمار رسمی و نیز اطلاعات منتشر شده در نشریات و رسانههای داخلی، سیمایی به نسبت دقیق از وضعیت محیطزیست ایران ظرف ۳۵ سال اخیر ترسیم میکند:
محیطزیست بر پرتگاه نابودی قرار گرفته است. افزایش جمعیت و شمار خودروها، آلودگی هوا و زباله، نابودی جنگلها و مراتع، خشک شدن تالابها و کاهش جمعیت جانوران وحشی تکههای پازلی هستند که وقتی کنار هم قرار میگیرند نه تنها وضعیت امروز را به نمایش میگذارند که تصویری از آینده ایران نیز ارائه میهند.
جمعیت، حال،
وقتی بر تعداد افراد ساکن در سرزمینی افزوده میشود، نیاز به استفاده از منابع مختلف در آن حوزه بالا میبرد. از این رو افزایش جمعیت انسان در بسیاری از منابع مطالعاتی، مهمترین چالش و عامل اصلی تخریب محیطزیست معرفی شده است.به گزارش مرکز آمار ایران، در سال ۱۳۵۵ جمعیت کشور ۳۳ میلیون و ۷۰۰ هزار نفر بود و ده سال بعد این رقم به ۴۹ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر رسید. بر اساس آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۰ جمعیت کشور ۷۵ میلیون و ۱۵۰ هزار نفر برآورد شد.این جمعیت روزانه ۵۰ میلیون تن زباله تولید میکند که تنها ۵ درصد آن به کارخانههای بازیافت راه مییابد. ۹۵ درصد زباله باقی مانده یا به روشهای قدیمی در دل زمین مدفون و یا در طبیعت رها میشوند.
خودرو، بنزین، گازوئیل
وسایل نقلیه موتوری در بسیاری از شهرهای بزرگ از جمله تهران عامل اصلی آلودگی هوا معرفی شدهاند. تولید بنزین غیراستاندارد از دستآوردهای دولت محمود احمدینژاد برای مقابله با تحریمها بود. این طرح، افزایش آلودگی هوا در شهرهای بزرگ و به خصوص تهران را به دنبال داشت. به گفته یک مقام مسئول، سالانه ۴۵ هزار ایرانی جان خود را بر اثر آلودگی هوا از دست میدهند.پژوهش انجام شده در دانشگاه علوم پزشکی نیز نشان داد ۳۵ درصد کودکان ساکن تهران علائم آسم و آلرژی دارند. همچنین نتایج مطالعهای دیگر، از پایینتر بودن ضریب هوشی کودکان ساکن نقاط آلودهتر پایتخت خبر داد.نوع دیگری از آلودگی هوا با منشا طبیعی ناشی از هجوم ریزگردها در خوزستان و توفان نمک در آذربایجان نیز سلامت شهروندان را نشانه رفته است. گزارشی در دست نیست که نشان دهد در دهه پنجاه و حتی قبل از آن، شهروندان ایرانی از آلودگی هوا با منشا طبیعی رنج بردهاند.
جنگل، مرتع، سیل
آمارهای رسمی نشان میدهد مساحت جنگلها پس از سال ۵۷ به صورت تصاعدی کاهش یافته است. این روند ناگهان در میانه دهه ۸۰ به طرز عجیبی تغییر کرد و افزایش یافت. سازمان خوار و بار جهانی (فائو) میزان کل عرصههای جنگلی ایران را در نخستین سال انقلاب ۱۸ میلیون و ۴۳ هزار هکتار گزارش کرد.مرکز آمار ایران در سال ۱۳۹۲ مساحت جنگلهای کشور را ۱۴ میلیون و ۳۲۰ هزار هکتار اعلام کرد. دستکاری در تعریف جنگل، عامل اصلی چنین رشد فزایندهای بود. بر پایه تعریف قدیم (که فائو آن را ارائه داده است) جنگل یعنی در عرصهای با وسعت حداقل نیمهکتار، دستکم ۱۰ درصد از تاج پوشش درختان، سطح زمین را بپوشاند.سازمان جنگلها و مراتع و آبخیزداری کشور این تعریف را تغییر داد تا وسعت جنگلهای ایران روی کاغذ افزایش پیدا کند. در تعریف جدید آن ده درصد، تاج پوشش درختان به پنج درصد کاهش یافته است.وقتی پوشش گیاهی از بین میرود، کوچکترین بارانی روی زمین به سیل بدل میشود. آمارها نشان میدهد در دهه ۵۰ شمسی ۴۰۵ مورد سیل در کشور جاری شده است. این رقم در دهه ۶۰ به ۸۱۴ مورد و در دهه ۷۰ به دو هزار و ۴۰ مورد رسید. ادامه این روند نه تنها باعث خواهد شد که زمین، قابلیت باروری خود را از دست بدهد که بر میزان مناطق بیابانی ایران نیز خواهد افزود.
رود، تالاب، برهوت
ایران همواره دورههای خشکسالی را از سرگذرانده است. این پدیده طبیعی با بررسی دورههای بازگشت قابل پیشبینی و تا حدی قابل مدیریت است. وضعیت عرصههای آبی ایران در هیچ دورهای همچون امروز نگران کننده نبوده است.
خشک شدن رودخانههای مهمی چون کارون و زایندهرود و دریاچهها و تالابهایی نظیر ارومیه و بختگان نه به دلیل خشکشالی که از فقدان مدیریت صحیح در عرصه منابع آبی کشور رخ نموده است.۱۸ عرصه آبی تا پیش از انقلاب در فهرست تالابهای مهم بینالمللی (موسوم به کنوانسیون رامسر) ثبت شد. این تعداد اکنون به ۲۴ تالاب افزایش پیدا کرده است. اما تمامی آنها وضعیت نگرانکنندهای دارند.از میان تالابهای ثبت شده ایران در فهرست کنوانسیون رامسر، هفت تالاب به دلیل تغییرات شدید اکولوژیک، همچنان در شمار تالابهای به شدت تخریب شده (موسوم به لیست مونترو) قرار دارند.
حفاظت، حیاتوحش، تاراج

منبع تصویر،fars
بر پایه آمار موجود، در سال ۱۳۵۶ حدود پنج میلیون هکتار از مساحت ایران در قالب ۱۳ پارک ملی، ۲۷ پناهگاه حیاتوحش،۲۳ منطقه حفاظت شده و دو اثر طبیعی-ملی مورد حفاظت قرار داشت گرچه در سالهای اولیه بعد از انقلاب وسعت مناطق تحت حفاظت سازمان محیطزیست کاهش یافت اما با روی کار آمدن دولت اصلاحات ناگهان بر مساحت این مناطق افزوده شد. روندی که همچنان نیز ادامه دارد.بر اساس آماری که سازمان حفاظت محیطزیست در سال جاری اعلام کرده حدود ۱۷ میلیون هکتار از مناطق ایران حفاظت میشوند که ۳۵ پارک ملی، ۴۴ پناهگاه حیاتوحش، ۱۶۶ منطقه حفاظت شده و ۳۵ اثر طبیعی-ملی را در بر میگیرد.هر چند وسعت این مناطق خلال سالهای ۵۶ تا ۹۱ حدود سه و نیم برابر افزایش داشته است اما نیروی انسانی حفاظت کننده این مناطق اضافه نشده، برخی مناطق ارزش حفاظتیشان را نیز از دست دادهاند و در مناطقی حیاتوحش ۱۰۰ درصد نابود شده است.وضعیت حیاتوحش نیز در ایران مانند مناطق حفاظت شده، اسفبار است. بر پایه اطلاعات رسانهای شده و در دسترس، شمار جانوران وحشی در بعضی مناطق به طرز چشمگیری در دو مقطع ۱۳۵۶ و ۱۳۷۶ به شدت (و در برخی موارد تا ۱۰۰ درصد) افت داشته است. به عنوان مثال، آماربرداری سازمان محیط زیست در سال ۱۳۵۶ نشان داد که ۲۰۰ گونه کمیاب گور ایرانی در پارک ملی کویر زندگی میکردند.آمار حیاتوحش در ایران که میتوان آن را «اسرار مگو» نامید به راحتی در دسترس علاقمندان و پژوهشگران قرار نمیگیرد اما مروری بر اخبار رسانهها وضعیت رو به احتضار حیاتوحش کشور را به تصویر میکشد. کشته شدن دست کم ۱۲پلنگ از ابتدای سالجاری تا کنون تنها گوشهای از آن تصویر است.
کارشناسان، صید بیرویه و آلودگی شدید دریای خزر و رودخانههای منتهی به آن (از سوی هر پنج کشور حاشیه خزر) را عوامل اصلی کاهش ذخایر ماهیان خاویاری اعلام کردهاند. به دلیل وضعیت بحرانی ماهیان خاویاری پنج کشور حاشیه خزر به تازگی توافق کردند تا پنج سال صید تجاری این ماهیها متوقف شود.
درد، درمان، عاقبت
شماری از پژوهشگران و کارشناسان حوزه بهداشت به رابطه آلودگی محیطزیست و سلامتی افراد اشاره کردهاند. به عنوان نمونه، افزایش نرخ سرطان به دلیل مصرف نادرست سموم و کودهای شیمیایی و یا افزایش نرخ مرگ و میر بر اثر آلودگی هوا.اما آن گونه که از روند رو به احتضار محیطزیست ایران بر میآید چنین هشدارهایی نیز چندان جدی گرفته نمیشوند. بررسی آمارها نشان میدهد ظرف ۳۵ سال گذشته، محیطزیست ایران حتی آنجا که به سلامتی شهروندان ارتباط پیدا میکند دغدغه و اولویت دولتها نبوده است. به نظر میرسد تنها راه چاره برای بهبود شرایط قهقرایی همکاری و مشارکت مردمی است که لاجرم از مجرای تشکلها و سازمانهای غیردولتی میگذرد.آن گونه که پیشبینیها نشان میهد ادامه روند کنونی باعث میشود ایران در ۵۰ سال آینده به سرزمینی بدل شود فاقد خاک حاصلخیز و آب و جنگل و مرغزار، سرزمینی برهوت و لمیزرع، عرصهای تفته و سوزان مشابه چاد که به «قلب مرده آفریقا» مشهور است. آیا آن روز فراخواهد رسید که ایران «قلب مرده خاورمیانه» لقب بگیرد؟
مقصران اصلی آلودگی هوای تهران
آلودگی هوا بار دیگر بر جان تهرانیها چنگ انداخته است، بهگونهای که تهرانیها از ابتدای زمستان ۱۸ روز هوای آلوده تنفس کردهاند. دلایل مختل...

-
شدت آزار و اذیت بهاییان ایران در احضار و بازداشت و حکم زندان در سال ۱۴۰۲ مشابه اوایل دهه ۱۳۶۰ توصیف شده است نقاشی فوق اثر مریم صفاجو، هنرمند...
-
روحانیون ایران سالها مترصد فرصتی بودند تا از فعالیتهای اقتصادی بهاییان جلوگیری کنند. به گمان آنها، فشارهای اقتصادی موجب برگشتن فرد بهایی...