۱۴۰۴ شهریور ۶, پنجشنبه

شعر : فردای روشن ایران

 به نام یزدان پاک


دیده و دل روشن از فردای ایران گشته است
این بشارت قوّت جان اسیران گشته است

بس که ظالم تیغ کین بر پیکر میهن کشید
ناله ی میهن چو کابوس دلیران گشته است

سوزِ نای مادران داغدار آید به گوش
خاطرِ هر مرد ز این غوغا پریشان گشته است

وای از آن روزی که این موج خروشان بر دَمَد
ز این تصور قامت ضحّاک لرزان گشته است

هین به چشمم آید آن سیلاب خشم و انتقام
بس بنای ظلم ز این سیلاب ویران گشته است

ز این تقلّا کردن ضحّاک اندر منجلاب
شد هویدا کان اسیر خشم طوفان گشته است

کِی تواند جان از این غوغا به نیکی در بَرَد
گر کنون در قدرت و اینگونه بیجان گشته است

آن رَجَز خوانِ گزافه گوی ظالم را ببین
عاقبت چون موش در سوراخ پنهان گشته است

ای عبا پوشانِ دزد و در صِفَت همچون شغال
وقت جولان دادنِ مردان و شیران گشته است

کِی شود موشی چو شیری تا که سلطان خوانمش
کِی، کجا شیخی به هیبت همچو شاهان گشته است

این بساطِ مضحکِ منبر نشینان جمع کن
گو چه وقتی منبری چون تخت سلطان گشته است

این نماد هشت پا هرگز نباشد چون درفش
شیر و خورشید است کان در جان ایران گشته است


#صادق_مبارکی

شعر: سیاه مسلکان دین فروش

 


هزاره هاست که مذهب خود را جار زدید
به نام دینِ خدا دور ما حصار زدید

هزاره هاست که در تعفنِ تدَیُنیم
ز بس چماق خدا بر سر این دیار زدید

به کیش خویش مومنید و ‌خدا ترس ولی
لگد به مذهب و سیلی به کردگار زدید

مقدسات شما قبر بود و مرگ همین
به لطف وحی، کوی و بزرن را مزار زدید

معروفتان مرگ و منکرتان زندگی ست
زنان به سنگسار و مردان چو کفار زدید

تو ای نمک به حرام ِمار در آستینِ ما
نمک خوردید و نمکدان به دیوار زدید؟

هنر معرف ما بود و عشق مقصدِ دل
هنر هدر شد و عشق را کنار زدید

کسی که دین تو نخواست کافر نیست
به صلح گردن نِه جای گردنی که دار زدید


شعر: انقلاب بدون تفکر

 فکند ابر سیاهی به میهنم سایه


ز انقلاب بدون تفکر و پایه

شدیم مضحکه خاص و عام در دنیا

به حکمرانی دینی و سوره و آیه

هنوز هم به همان نکبتی گرفتاریم

که باعثش شده بود عده ای فرومایه

نه زیستن شده آسان نه مرگ در واقع

به دزد های کلان داده ایم سرمایه

چگونه اینهمه گنجی که زیر سر داریم

بجای خانه ی ما شد نصیب همسایه

عجب به این شبح سایه ای که ما را برد

به  انحطاط و دروغ و اصول بی پایه

به جای مادر میهن که زاده بود مرا

عجوزه ی ختنی شد برای  ما دایه

ادب که حکم رعایت به آن همیشه بجاست

کنم به مصرع بعدی نهان به آرایه

کسی که مایه ندارد همیشه می ترسد

مباش در پی غیرت ز دست بی مایه!


جلاد قرچک، نماد نقض حقوق زنان

 

کارنامه سیاه صغری خدادادی در زندان قرچک؛ از ضرب‌وشتم و حجاب اجباری تا محرومیت درمانی و تحریم‌های بین‌المللی

زندان قرچک ورامین، که در ابتدا به‌عنوان یک مرغداری متروکه ساخته شد، امروز به یکی از مخوف‌ترین بازداشتگاه‌های زنان در ایران تبدیل شده است.

نقض سیستماتیک حقوق زنان در ایران


در روز جهانی حقوق بشر بسیار ضروری است سخن را با نقض سیستماتیک حقوق زنان در ایران آغاز کنیم.

گسترده ترین نقض حقوق بشر در ایران نقض سیستماتیک حقوق زنان و دختران است که در یک روند وخامت یابنده، خود را در یکی از فجیع‌ترین اشکال خشونت علیه زنان یعنی قتل‌های ناموسی و زن‌کشی نشان می دهد.

قوانین تبعیض آمیز جمهوری اسلامی درباره بهاییان


شعبه یک دادگاه کیفری استان هرمزگان در تاریخ ۱آبان۱۴۰۳، با درخواست دیه از سوی خانواده رضوانی به‌دلیل بهایی بودن «عطاالله رضوانی» (متوفی) موافقت نکرد. این درخواست درحالی رد شد که دادگاه قتل عمد آقای رضوانی را تایید کرد.

چکمه نظام روی گردن بهاییان

 کمیته سوم مجمع عمومی سازمان ملل متحد در آخرین روزهای آبان۱۴۰۳ در قطعنامه‌ای، کارنامه حقوق‌بشر ایران را محکوم کرد. این قطعنامه‌ که با ۷۷ رای مثبت در مقابل ۲۸ رای منفی و ۶۶ رای ممتنع در مجمع عمومی تصویب شد، از حکومت ایران می‌خواهد تا ماده ۴۹۹ و ماده ۵۰۰ مکرر قانون مجازات اسلامی را اصلاح کند. 

شعر : فردای روشن ایران

 به نام یزدان پاک دیده و دل روشن از فردای ایران گشته است این بشارت قوّت جان اسیران گشته است بس که ظالم تیغ کین بر پیکر میهن کشید ناله ی میهن...